تحریم به مهمترین ابزار سیاست خارجی آمریکا در سال های اخیر تبدیل شده است زیرا این کشور با استفاده از این ابزار بدون ایجاد تلفات انسانی و بدون ایجاد حساسیت در افکار عمومی، میتواند هزینه قابل توجهی (در حد و اندازه استفاده از قوای نظامی) بر کشور تحریم شونده تحمیل کند.
به گزارشعاشورا به نقل از خبرگزای فارس، در جعبه ابزار سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، «تحریم های اقتصادی» از مهمترین ابزارهای فشار برای همراهی سایر کشورها و گروههای به اصطلاح بدرفتار است. تاکید بر این ابزار در میان روسای جمهور آمریکا به حدی است که بسیاری از اندیشمندان در جهان، از تحریمهای آمریکا به عنوان «سلاح اقتصادی» این کشور یاد کرده اند. سلاحهای اقتصادی یا مالی آثار تخریبی به اندازه یک جنگ دارند، اما در بهکارگیری آنها نه نیروی انسانی از کشور مهاجم کشته میشود، نه جنگافزار نابود میشود و نه منابع مالی چندانی نیاز است.
جهانروایی دلار، درهم تنیدگی نظام مالی جهانی با محوریت نظام مالی آمریکا، وابستگی تکنولوژیکی بسیاری از شرکتهای بزرگ غیرآمریکایی به شرکتهای آمریکایی و ... از دلایل اصلی توانمندی آمریکا در استفاده از ابزار تحریم علیه کشورهای به اصطلاح متخاصم است. ایران از ابتدای انقلاب اسلامی در معرض تحریم های آمریکا قرار گرفته ولی از اواخر دهه هشتاد یعنی سال 89 مقیاس و عمق تحریم ها به گونه ای افزایش یافته است که به هیچ وجه با قبل از آن قابل مقایسه نیست.
در واقع، سالهاست آمریکا از تحریم به عنوان مهمترین ابزار سیاست خارجی خود درباره ایران در کنار سایر ابزارها مانند تشدید شکاف های قومیتی، عملیات های تروریستی محدود و ... استفاده میکند تا توان مقاومت ملت ایران را کاهش دهد. یکی از مهمترین شروط لازم برای پاسخ دادن به این سوال که مسئولان و سیاستگذاران ایران باید چگونه با این تحریمها برخورد کنند تا جلوی تحقق هدف اصلی آمریکا یعنی فروپاشی اقتصادی و نهایتا تجزیه کشورمان را بگیرند، آشنایی بهتر با موضوع تحریم است. در همین راستا، قصد داریم در قالب پرونده «تحریم بدون روتوش» به مهمترین سوالات درباره تحریم از دیدگاه آمریکاییها پاسخ دهیم. قسمت اول این پرونده با موضوع «چرا آمریکا تحریم میکند؟» در ادامه آمده است:
*تاریخچه جایگاه تحریم در سیاست خارجی آمریکا
استفاده از تحریم به عنوان ابزار سیاست خارجی به وسیله بنیان گذاران آمریکا به صورت مستقیم مورد بررسی قرار گرفته بود به گونه ای که جیمز مدیسون پدر قانون اساسی و توماس جفرسون نویسنده اعلامیه استقلال، مدافعین سرسخت استفاده از اسلحه تجارت به عنوان ابزار دیپلماسی بودند. از نظر آنها تحریم به عنوان بهترین جایگزین برای جنگ و ابزاری برای دفاع از منافع آمریکا بود. به عنوان مثال، در بخشی از نامه جفرسون به مدیسون در سال 1805 میلادی آمده است: «تاثیر یک تحریم را نمی توان نادیده انگاشت. در واقع، اگر سلاح تجارت بتواند به طور مناسبی از طریق قوه مجریه به کار گرفته شود-که برای من کاملا آشکار است-می تواند ملتها را مجبور کند که به حقوق ما احترام بگذارند». جفرسون در سال 1808 و در حالی که سومین رئیس جمهور آمریکا بود، درباره این موضوع گفت: «در سیاست خارجی تنها سه گزینه وجود دارد: 1- تحریم، 2- جنگ، 3- تسلیم و باج».
اهداف و دلایل آمریکا برای استفاده از ابزار تحریم در زمان ها و درباره کشورهای مختلف، متفاوت بوده است. مثلا در سالهای اولیه شروع جنگ سرد در دهه 1950 و 1960، آمریکا برای مهار نفوذ کمونیسم، کشورهای کمونیستی و کشورهایی که با این کشورها مناسبات تجاری داشتند را تحریم کرد. در دهه 1970، آمریکا کشورهایی را به دلیل نقض حقوق بشر تحریم کرد و در اواخر دهه 1980 هم خطر تروریسم، مواد مخدر و گسترش تسلیحات، از دلایل آمریکا برای استفاده از ابزار تحریم بود.
اگر چه تحریمهای اقتصادی همواره ابزار قدرتمندی در سیاست خارجی آمریکا بوده است، اما اهمیت و میزان استفاده از آن، بعد از پایان جنگ سرد یعنی از اوایل دهه 1990 به میزان قابل توجهی افزایش یافت.
*نفیو درباره هدف آمریکا از اعمال تحریم چه میگوید؟
در بخشی از کتاب «هنر تحریم ها: نگاهی از درون میدان (The Art of Sanctions: A View from the Field)» نوشته ریچارد نفیو معمار تحریم های ضد ایرانی در دولت دوم اوباما (منتشر شده در سال 2018) درباره هدف آمریکا از اعمال تحریم آمده است: «هدف از اعمال تحریمها ایجاد سختی است یا به عبارت بهتر ایجاد درد و ناکامی، به نوعی که کشور هدف تحریمها رفتار خود را تغییر دهد. شاید استفاده از کلمه درد یا فشار در این متن تحریک کننده باشد چرا که غالبا همراه درد مفاهیمی چون شکنجه و سوءاستفاده خواهد آمد. اما در مقام اصطلاح، این کلمه دقیقا مناسب است زیرا می تواند احساسات را برانگیزد و یک نوع تجربه انسانی مشترک است که افراد می توانند از طریق آن، آنچه را تحریم به وجود می آورد، لمس کنند. درد همچنین نشاندهنده نوعی تمایل در طرف مقابل است که بخواهد از این درد اجتناب کند. به همین دلیل، نگارنده اولین کسی نیست که از کلمه درد در این باره استفاده می کند. واژه درد هم نشاندهنده هدف تحریم هاست و هم محدودیتهای ذاتی آن. درد ایجاد اختلالی می کند که بسیاری از افراد می خواهند از آن اجتناب کنند، اما همین درد قابل مدیریت، تحمل و حتی در بلندمدت قابل انطباق پذیری است و حتی می تواند به نفع گیرنده و احساس کنده درد تمام شود، البته بعد فیزیکی و جسمی درد، کمتر در تحریم ها لمس می شود».
*چرا تحریم به مهمترین ابزار سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است؟
تا چند دهه قبل، جنگ و اقدامات نظامی بیشترین نقشآفرینی را در پیشبرد اهداف سیاست خارجی کشورهای مختلف بخصوص آمریکا داشت، اما اکنون، آمریکا این اهداف را عموماً از طریق وضع تحریم پیگیری میکند. این موضوع ناشی از هزینه و ریسک بالای اقدامات نظامی و هزینه و ریسک پایین و تاثیرگذاری بالا تحریم هاست و بارها توسط مقامات و کارشناسان آمریکایی بیان شده که در ادامه به برخی موارد آن اشاره شده است:
الف- کوون (Kwon)، پژوهشگر آمریکایی در قالب کتابی با عنوان « The effectiveness of sanctions revisited: An empirical analysis using a bargaining and enforcement framework» در سال 2013 درباره این موضوع نوشت: «درگذشته، کشورها هم از نیروی نظامی و هم از تحریمهای اقتصادی بهعنوان ابزار فشار استفاده میکردند. تحریم، بدون ایجاد تلفات انسانی و بدون ایجاد حساسیت در افکار عمومی، میتواند هزینه قابل توجهی (در حد و اندازه استفاده از قوای نظامی) بر کشور تحمیل کند؛ لذا میتوان گفت که این ابزار، در راستای ایجاد تغییر در رفتار کشور هدف، نسبت به جنگ ارجحیت دارد».
ب- در بخشی از کتاب «هنر تحریم ها: نگاهی از درون میدان (The Art of Sanctions: A View from the Field)» نوشته ریچارد نفیو معمار تحریم های ضد ایرانی در دولت دوم اوباما (منتشر شده در سال 2018) به این موضوع اشاره شده که در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در سال 2015 بارها از تحریمها بهعنوان ابزار اصلی اعمال قدرت ملی یاد شده و در بخشی از این سند آمده است: «با اعمال تحریمها ما میتوانیم هزینه مناسبی را بر متجاوزین اعمال کنیم. تحریمهای اقتصادی هدفمند ابزاری مناسب برای تحمیل هزینه بر آن کنشگران غیرمسئول است که دست به تجاوز نظامی، اشاعه پنهانی و یا خشونت و تهدید علیه قوانین بینالمللی و هنجارها زدهاند و همچنان مایل هستند این روش را دنبال کنند. ما از تحریمهای چندجانبه چه از طریق سازمان ملل اگر ممکن باشد و چه از تحریمهای تکجانبه در صورت نیاز استفاده خواهیم کرد. ما به طراحی دقیق تحریمها ادامه خواهیم داد تا به اهداف مشخصی دست پیدا کنیم، در عین اینکه تبعات ناخواسته این قضیه را برای دیگر بازیگران اقتصادی و اقتصاد جهانی و جمعیت جهانی به حداقل ممکن برسانیم».
ج- در بخشی از این کتاب نفیو آمده است: «به دلیل آثار عملی متفاوت تحریمها و اقدام نظامی، سیاستگذاران نگرشی متفاوت به این دو مسئله دارند. درگیری های نظامی، آسیب و تلفات برای طرفین ایجاد می کند و نتایج آن کاملا ملموس است، اما آثار تحریم ها کمتر ملموس و محسوس بوده و اثر تخریبی کمتری دارد. شاید همین مسئله یکی از دلایل جذابیت فراوان تحریم ها به عنوان یک ابزار اعمال قدرت باشد. مطمئنا سیاستمداران و مقامات دولتی بهتر می توانند از زایل شدن یک چهارم تولید ناخالص ملی دفاع کنند تا از دست دادن هزاران نظامی و غیرنظامی در جنگ ها».
علاوه بر نکات فوق، باید به این موضوع هم اشاره کرد که جنگ نظامی با کشورهای مختلف، ریسک زیادی دارد و موجب می شود که مردم آن کشورها متحد شوند در حالی که جنگ اقتصادی یا همان تحریم، اینگونه نیست و امکان مدیریت افکار عمومی را به آمریکا می دهد.
* منافع جانبی سیاسی و اقتصادی تحریم برای آمریکا
علاوه بر موارد فوق، تحریم ها منافع جانبی سیاسی و اقتصادی هم برای آمریکا دارد مثلا:
1- کسب درآمد از طریق تحریم: جمع جریمههای اعمال شده علیه بانکها و شرکتهای خارجی توسط ایالات متحده ناشی از تحریمها (اعم از ایران و سایر کشورهای تحت تحریم) تا پایان بهار 98، بالغ بر 20.6 میلیارد دلار شده است. تحریم بهانه خوبی برای کسب درآمد از این طریق است. به دلیل سادگی اعمال تحریم وآثار مخرب آن، به محض مظنون شدن به اشخاص و شرکتها، آمریکا به سادگی میتواند از آنها اخاذی کند. این جریمه نیز خیلی سریع پرداخت میشود، زیرا کسبوکار نهاد هدف دچار اختلال جدی میشود (حتی اگر حساب دلاری نداشته باشد و فاقد کسبوکار در آمریکا باشد).
2- شانه خالی کردن تحریم کننده از برخی تبعات تحریم: در بخشی از کتاب «هنر تحریم ها: نگاهی از درون میدان (The Art of Sanctions: A View from the Field)» نوشته ریچارد نفیو معمار تحریم های ضد ایرانی در دولت دوم اوباما (منتشر شده در سال 2018) درباره این موضوع آمده است: «برای دفاع از جنبه های منفی که از تحریم برمی خیزد میتوان چنین برداشت کرد که این آثار به خود تحریم ها مرتبط نیست و آثار جانبی آنهاست. این چارچوب به تحریم کننده این امکان را می دهد که از قبول مسئولیت در مقابل مشکلات بشردوستانه تحریم ها شانی خالی کند، در عین اینکه مسئولیت همه منافع و امتیازاتی را که از تحریم به وجود می آید، متوجه خود می کند. دولت ایالات متحده سال ها از این روش استفاده کرده است بخصوص در مورد اعمال تحریم ها در کشور ایران در این زمینه دولت آمریکا مسئولیت خود در مورد مسائل بشردوستانه را در حداقل ممکن دانسته و از زیر بار آنها شانه خالی کرده است».
منابع:
1- «جایگاه تحریم در سیاست خارجی آمریکا»، ابراهیم علوی، فصلنامه مطالعات منطقه ای، سال هفتم، شماره 25 و 26، زمستان و بهار 1385-1384
2- «هنر تحریم ها نگاهی از درون میدان» (ویرایش دوم)، مرکز پژوهشهای مجلس، خردادماه 97
3- «تحریم ها علیه ایران تا چه زمانی پابرجاست؟ تحلیل هزینه و فایده تحریم برای آمریکا از منظر اقتصادی»، مرکز پژوهشهای مجلس، تیرماه 98
4- «تدبیر اقتصاد کشور در شرایط تحریم: 1. ضرورت برنامه ریزی اقتصاد ملی با فرض ماندگاری تحریمها»، مرکز پژوهشهای مجلس، فروردین ماه 1400
انتهای پیام/
ارسال نظر