اعظم ابوالقاسمی میگوید: مسجدی به نام شهید حسن عسکری در شهرری بود که علمای بزرگی در آن سخنرانی میکردند و ما هم خودمان را میرساندیم به مسجد و مثلا هزار تا اعلامیه را آخر سخنرانی پخش میکردیم بین مردم.
به گزارش عاشورا نیوز به نقل از خبرگزاری فارس، اعظم حاج ابوالقاسمی در خانوادهای متولد شد که از سالها پیش از انقلاب در کنار گروه فدائیان اسلام به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخته بودند. او همراه خواهرش در سنین نوجوانی اعلامیه امام خمینی را پخش میکردند. همچنین ناصر شیری همسر خانم ابوالقاسمی و کاظم رستگار باجناق ناصر، از فرماندهان جنگ تحمیلی بودند که هر دو به شهادت رسیدند. آنچه میخوانید بخشی است از خاطرات این زن مبارز است که از فعالیتهای انقلابیاش میگوید:
شهید ناصر شیری
«من متولد سال ۴۳ هستم. موقع انقلاب، سن و سالی نداشتم اما تحت تاثیر تفکرات پدر و برادرم که حالا او هم با پدر همراه شده بود، بودم. زندگیمان پیوند خورده بود با انقلاب امام خمینی و خودمان را مطیع ایشان کرده بودیم. من به همراه خانواده تمام راهپیماییها و سخنرانیهای مذهبی را شرکت کرده و اعلامیههای امام را پخش میکردیم. خانه ما شده بود مرکزی برای فعالیتهای انقلابی، بچهها آنجا جمع میشدند و برای کارهای مبارزاتیشان برنامهریزی میکردند.
مسجدی به نام شهید حسن عسکری در شهرری بود که علمای بزرگی در آن سخنرانی میکردند و ما هم خودمان را میرساندیم به مسجد و مثلاً هزار تا اعلامیه را آخر سخنرانی بین مردم پخش میکردیم. مسجد دو طبقه داشت، طبقه بالا خانمها بودند و طبقه پایین آقایان. چون سن و سال من و خواهرم کم بود هیچ کس فکر نمیکرد کار ما باشد. اعلامیهها را میگذاشتیم بین چادر مشکیمان و با چادر رنگی نماز میخواندیم؛ بعد که نماز تمام میشد به عنوان اینکه چادرمان را عوض کنیم چادر مشکی را میتکاندیم در بین مردم.
این زمانها پدرم میگفت: مواظب باشید فضا نگیردتان، هول شوید. من و خواهرم صبح وقتی از خواب بیدار میشدیم دنبال این برنامهها را میگرفتیم تا بعد از نماز مغرب و عشاء مشغول بودیم.»
پایان پیام/
ارسال نظر