بخشی از کتاب منتشر نشده اسفار اربعه سلوک عاشورایی؛
فراق امسال فرصتی است که دریابیم حرم امام حسین در قلب محبانش است
امسال شاید در همین خلوت جانسوز فراق ناگاه نور حسین(ع) نه از کربلا که از قلبت طلوع کند، شاید این فراق مقدمهای شود تا دریابیم حرم او در قلب محبانش است.
به گزارش عاشورا، متن زیر برشی از کتاب «اسفار اربعه سلوک عاشورایی» تألیف ابراهیم خانی است که به همت هسته احیا امر مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) به زودی منتشر میشود:
فَکَیفَ أصبِرُ عَلی فِراقِک؟!!
میگویند برای آنان که به بزم محبت راه یافتهاند هیچ عذابی سهمگینتر از آتش فراق نیست. امامالمحبین علیبنابیطالب در دعای کمیل این چنین با پروردگارش مناجات میکند که: «فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک.» البته این فراز برای ما جز لقلقه زبان چیزی نیست. ما که از شراب محبت حق ننوشیدهایم تا از فراق آن ناله سر دهیم. آن شراب طهور از آن پاکان است ما را چه به خوشی و ناخوشی محبین؟!! ما اگر هنر کنیم با همان ترس از آتش دوزخ خود را از آتش دنیا نجات دهیم.
ما مفلسان دنیا زده که ادعایی در میان محبان نداشتیم ما مشغول دنیای خود بودیم. این حسین بود که ناگاه ما را از دالان بلای عظیمش به بزم محبان کشاند. ما اهل چنین مجالسی نبودیم. ما در همان لذائذ پست دنیا غرق بودیم که او یکباره دستمان را گرفت و در طوفان بلای خویش ما را به ساحل بزم محبان رساند. این حسین بود که ما را بد عادت کرد و در حالی که در اوج بی لیاقتیها غرق بودیم هوای می و مطرب بزم محبان را در قلبمان روشن کرد. او خودش بود که ما را به یکباره میان انبوه محبانش در جادههای اربعین راه میداد. اما حالا، حالا که بعد از چند سال به بزم محبتش عادت کردهایم این چه تقدیری است که آتش فراق را به جان محبانش انداخته است؟!
دلمان خوش بود سالی یک بار در گلستانی میان نجف تا کربلا در میان محبانش به تفرج میرویم. دلمان خوش بود به جام شرابی که هر سال از محبت او مینوشیدیم و تا سال بعد به یادش گرم و مست بودیم. دلمان خوش بود که ما را هم میان جمع محبانش راه دادهاند. دلمان خوش بود که ما هم همچون محبان و عاشقانش، آواره دشت و بیابان میشویم. تازه در این وانفسای آخرالزمان دل خوشی شیرینی از جنس حسین یافته بودیم. روزها را میشمردیم تا اربعینش فرا رسد و خود را در میان اقیانوس محبینش چون قطرهای ناچیز غرق کنیم. در پس تمام سختیهای روزگار تنها دل خوشی محبانت همین سفر عاشقانه بود. آنها هرگز گمان نمیکردند که از این آخرین دل خوشی نیز محروم شوند.
تو خودت این سفر را برای محبانت آسان کرده بودی. تو خودت قدم به قدم موکب هایی را برای پذیرایی ما تدارک دیده بودی. تو خودت هر سال ما را به سوی خودت از دنیا می کَندی. تو خودت هر سال وجود محبانت را در اقیانوس قتلگاهت غرق میکردی. پس امسال چه شد که یک دفعه اینچنین محبانت در پشت درهای بسته حیران ماندهاند؟
محبانت در آتش فراق کدام قطعه از آن بزم عاشقانه بگریند. هر لحظه از خاطرات آن سفر که جز محبت معنایی نداشت حالا چون جرقهای، دل محبانت را به آتش میکشد و آیا تو از این وضع و روز آنان بی خبری؟
به محبانش نگویید که این بلا هیچ کاری به او ندارد و اتفاقی بوده است. در بزم محبت هیچ چیز اتفاقی نیست چه رسد به بلای فراق که اعظم ابتلائات است. مگر ماجرای لیلی و مجنون را فراموش کردهاید؟!
اگر با دیگرانش بود میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟!
حالا که این قلوب ظرف محبت او شده است چرا باید بشکند؟ شاید او این چنین ظروف قلوبمان را در فراقش شکسته تا پیامی به ما رساند. ما بی نوایان چه میدانیم شاید این آتش فراق از الطاف خفیه الهی باشد تا مقدمه وصالی عمیقتر و آغوشی گرمتر شود.
سالک پس از آنکه با گذر از هزاران سختی و بلا، سفر اول سلوکش را به پایان میرساند و در سفر دوم به لقاء قرب الهی نائل میشود به خیال خودش به انتهای مسیر رسیده است و میخواهد تا در همان موطن لقاء برای همیشه منزل کند؛ اما او نمیداند که حق تعالی برای او همچنان دو سفر دیگر نیز تدارک دیده است. او باید پس از اندکی اُنس در بزم لقاءِ حق، مجدد به موطن خلایق و کثرت آنها برگردد. شاید سالک در ابتدا، این دوری بعد از وصال را تاب نیاورد اما حق تعالی قصد اذیت کردن و راندن او از درگاهش را ندارد و نمیخواهد که او را در این سفر سوم از خود دور کند بلکه میخواهد او را به خود نزدیک تر کند.
حق تعالی میخواهد تا سالک، او را نه فقط در خلوت لقاء که در جلوت تمام آفرینش نظاره کند. او میخواهد تا طالب لقاء او به مقامی رسد که در همه حال در آغوش لقاء حق باشد. او میخواهد تا سالک در هر منزل از منازل سفر سوم، در آینه شکسته هر مخلوق، نور حق را به نظاره بنشیند و حق را در وحدت و کثرت و در خلوت و جلوت یک طور نزدیک و در آغوش ببیند. اینگونه او به خدایش نزدیکتر است و دیگر دوری و نزدیکی و خلوت و جلوت برایش فرقی نخواهد کرد.
حالا شاید این بلای فراق نیز خبر از تکمیل سفر سوم سالکان عزای حسینی دارد. شاید حالا پس از سالیانی که محبانش، او را در حرم وسعت یافته اربعینش به زیارت نشستهاند نوبت آن فرا رسیده باشد تا نور حسین را نه فقط در فاصله میان نجف تا کربلا بلکه در تمام صحنه حیات خود و در تمام فاصله میان حرم تا خانههایشان به نظاره نشینند.
امسال شاید در همین خلوت جان سوز فراق ناگاه نور حسین نه از کربلا که از قلبت طلوع کند شاید این فراق مقدمهای شود تا دریابیم حرم او در قلب محبانش است و آنگاه هر یک از محبان او شعبهای از حرمش شوند و چون ستارهای نور او را در آسمان تاریک دنیا به نمایش گذارند آن وقت شاید حرم وسعت یافته او که در اربعین تا دوردستها امتداد مییافت حالا تا خانه تک تک محبانش امتداد یابد و نور حسین عالم گیر شود. آن وقت نه فقط در لقاء کربلا که در فراق آن نیز تو همچنان حسینی خواهی بود.
ارسال نظر