بسیاری از شیفتگان شخصیت شهید سلیمانی چون سردار را دوست دارند به مزارش میآیند اما جالب است همین افراد وقتی حضور پرشمار سایر شهروندان را در کنار خودشان میبینند، میپرسند چطور و چرا سردار اینهمه خواهان دارد، مگر چکار کرده است؟
به گزارش عاشورانیوز به نقل از خبرگزاری ایرنا، پرسشی که دنیا پاسخ و تحلیل دارد؛ تحلیلهایی که انسان را به عرصههای مختلف با خود میکشاند و با سردار همراه میکند؛ از ابتدای تولد و زندگی در زادگاهش، روستای کوچک قناتمَلِک گرفته تا دیگر برهههای زندگی.
در واقع شهید حاج قاسم سلیمانی آنقدر ویژگیهای شخصیتی زیبا و خوب داشت که برای واکاوی جامعهشناختی و روانشناختی آن خیلی کتابها می توان نوشت و تحلیل کرد؛ ویژگی هایی که نتایجش را براحتی می توان نزد جامعه ایرانی حتی در خارج از کشور در کلام کسانی که با او ارتباط داشتند دید.
شاید آن روز که اردشیر زاهدی وزیرخارجه دوره پهلوی از آمریکا بصراحت گفت به سردار سلیمانی افتخار میکند خیلیها موضوع را جدی نگرفتند یا به هر شکلی تحلیل کردند اما واقعیت این است که بسیارند افرادی که در مراسم تشییع شهید سلیمانی یا حتی در گلزار شهدای کرمان بر سر مزار ایشان حاضر شده اند که شاید چندان تعلق خاطر آنچنانی هم به انقلاب نداشته باشند؛ می آیند و می گویند بحث ارادتشان به سردار سلیمانی چیز دیگری است.
تحلیلگران اجتماعی از جمله حامد سجادی، پژوهشگر جوان مطالعات اجتماعی معتقد است که این موضوع دلایل متعددی دارد و یکی از آنها اینکه تعبیر حاج قاسم از دین و ولایت فقیه به گونهای است که خیلیها در آن، جا میشوند و کسی جا نمیماند.
دلیل دیگر که اهمیت بسیاری دارد در این پرسش میگنجد اینکه سردار چطور در میدان نبرد، فرماندهای جدی، کاردان و بسیار باابهّت است ولی مردم این تصویر سخت را از او که فرماندهای نظامی است ندارند؟ چرا تصویر مردم از حاج قاسم، همدلانه است؛ ایشان همان فرمانده جدی و سخت میدان نبرد است.
در این زمینه البته دلایل دیگری نیز مطرح میشود در باب اینکه سردار سلیمانی بیشک، قهرمان جامعهاش است؛ قهرمانی که گفتارش با کردار و عملش یکی است و صدالبته اینکه بینشِ پشتِ رفتار و گفتارش، متقن و مستدل است و مردم فقط حرف ها را نمی شنوند، رفتارها و بینش پشت رفتارها و گفتارها را هم میبینند.
یا در ادامه باید از سرمایه اجتماعی سردار صحبت کنیم که هیچگاه نه تنها افت نکرده بلکه همواره رو به رشد بوده است؛ سرداری که کسی جایی پیدا نمیشود بگوید کجرفتاریای را دیده و بخشی از آن به نوعی به سردار مربوط بوده یا متوجه ایشان میشده است.
بحث درباره رفتارها و ویژگیهای شخصیتی سردار بسیار مفصل و مهم است؛ خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) استان کرمان در ادامه تولیدات خود به مناسبت دومین سالگرد شهادت سردار دلها در گفتوگوهای تشریحی و عمقی با جامعهشناسان و پژوهشگران حوزه مطالعات اجتماعی از زوایای مختلف این موضوعات را بررسی و واکاوی کرده است که هرکدام از آنها جداگانه در قالب مصاحبه از نظر مخاطبان میگذرد.
حامد سجادی جوانِ خوشفکر و ۳۱ ساله اهل کرمان که کارشناسی ارشد پیوسته فرهنگ و ارتباطات خود را از دانشگاه امام صادق(ع) گرفته و اکنون در حال تحصیل در مقطع دکتری جامعهشناسی در دانشگاه شهید باهنر کرمان است.
جوانی که اصرار دارد بیشتر به عنوان پژوهشگر مطالعات اجتماعی او را معرفی کنیم و از نظرگاه منِ خبرنگار، یک جامعهشناس است. فردی که از بعد از شهادت سردار سلیمانی، مطالعاتش درباره شخصیت ایشان را به صورت فردی شروع کرده و همزمان، در چند پروژه علمی سازمانیافته نیز در همین زمینه با مراکز علمی و پژوهشی همکاری کرده است.
بیشتر کتابهای مرتبط با سردار سلیمانی را همراه با سخنرانیها، نوشته ها و دیگر آثار و مستندات موجود از ایشان مطالعه و بررسی کرده است و در ابتدای مصاحبه اصرار دارد که بگوید خودش تجربه زیستهای با حاج قاسم ندارد و تنها حاج قاسم را از دریچه متنها، رسانه و امثال آنها میبیند.
تاکید میکند هنوز در مسیراکتشاف شخصیت سردار است، نتایج مطالعات و یافتههایش مشابه تمامی مطالعات علمی اینگونه، بر مبنای متون مشخصی بوده است. بنابراین قابل تعمیم به تمامی ابعاد زندگی شهید نیست و احتمال خطا هم در آنها وجود دارد؛ دیگر آنکه کار مطالعه نیز تکمیل نشده است و همچنان ادامه دارد.
سرداری اهل مطالعات متنوع
سجادی در ابتدای مصاحبه میگوید وقتی سخنرانیهای سردار را مرور میکنیم کاملا مشخص است حاج قاسم که نگاهی جامعهشناختی دارند، بشدت اهل مطالعات متنوع از انواع کتابها در حوزههای مختلف مانند رمان، ادبیات و سایر کتاب های تخصصی و تکنیکی حوزه عرصه کاریاش بوده است.
البته قبل از مصاحبه با سجادی به نقطهنظر مشترک میرسیم که با تمرکز بر کتاب خودنوشت سردار سلیمانی با عنوان «از چیزی نمیترسیدم» بحث تحلیل شخصیت ایشان، تاثیر محیط و نوع زیستش در روستا و سایر مسائل را بررسی کنیم، وی نیز دستنوشتههای سردار در کتاب مذکور را مبنا قرار می دهد، همراه خودش به محل مصاحبه میآورد و میگوید که این کتاب بسیار فراتر از نقل خاطره است.
«اگر بخواهیم از کتاب خودنوشت حاج قاسم شروع کنیم، جمله کلیدی این کتاب که نام کتاب هم انتخاب شده- از چیزی نمی ترسیدم- بیانگر شجاعت ایشان است و مصادیق این ویژگی شخصیتی را بیان میکند. اما کتاب خودنوشت صرفا اثری روایی و روایت خاطره نیست؛ یک خودآگاهی حداکثری در آن وجود دارد؛ نگارنده در روایت خود حدی از ادراک نسبت به مخاطبان را هم در کار درگیر کرده است. مخاطب وقتی با متن این کتاب مواجه میشود، صرفا با خاطرهنویسی روبهرو نیست بلکه اثر نتیجه بازاندیشی مداوم و واکاوی شخصیتی نگارنده به نمایش میگذارد».
این پژوهشگر مطالعات اجتماعی تاکید میکند: محتوای ارائه شده در کتاب خودنوشت، به خواننده کمک میکند که از خلال این بازاندیشی، با عناصر اثرگذار در شکلگیری هویت شهید سلیمانی آشنا شود.
عنصر حمایتگری از دیگران
سجادی در تشریح ویژگیهای شخصیتی حاج قاسم براساس خاطرات خودنوشت ایشان میگوید: صرفنظر از عنصر شجاعت و نترسی حاج قاسم که به آن در کتابش اشاره میکند و مفهومی در حوزه روانشناختی و خصوصیات رفتاری است، کتاب نقطه عطفی دارد که با رویداد بحران بدهی پدر به دولت و مشکل ایجاد شده در خانواده ایشان همراه است. در کتاب اشاره شده برادر بزرگ خانواده برای کار به کرمان می رود اما ناموفق بر میگردد؛ اینجاست که حاج قاسم تصمیم میگیرد خودش کاری را انجام دهد.
«حاج قاسم در این زمان ۱۳ یا ۱۴ ساله است و اینجا وجه جدیدی از شخصیت ایشان را میبینیم و آن هم عنصر حراست از جمع و اولویت دادن به حل مسائل ایشان در مقابل راحتی فردی خود است. حاج قاسم تصمیم میگیرد سختی را تحمل کند برای اینکه آن جمع خانواده را حفظ کند. این موضوع که ایثار، ازخودگذشتگی و دغدغهمندی برای یک جمع را در آن می بینیم، عنصر مهمی است که همواره در مسائل اجتماعی مساله ماست؛ موضوعی که در بررسیهای جامعه شناختی به آن توجه میشود که جامعه جمعگرا یا فردگرا میشود و این که در نگاه هر اجتماعی، تا چه حد منافع جمعی بر منافعی فردی برتری دارد».
سجادی در ادامه با اشاره به روایتهای سردار سلیمانی از نحوه رفتن به شهر کرمان برای کار و شرایطی که برایش پیش میآید، اضافه میکند: البته این شخصیت حمایتگر از جمع و خانواده در قالب یک فرآیند شکل میگیرد، یعنی اینطور نیست که روز اول تصمیم بگیرد برای کمک به خانواده کاری جسورانه انجام دهد بعد همان لحظه با یک شخصیت جسور تمامقامت مواجه شویم؛ خیر، وی زمانی که وارد شهر میشود، ناآشنایی، تنهایی، غربت، نابلدی و تجربه و سن اندکش را بخوبی توصیف میکند و میگوید در همان شرایط از فردای شبی که وارد خانه یکی از اقوامش در کرمان میشود دنبال کار میگردد.
«در این بخش از کتاب روایتگر موقعیتهایی است که به دنبال کار میگردد و حس و حالش را بیان میکند. او چندجا برای کار میرود اما موفق نیست، غمگین و ناراحت است که این حالات برای رفتار یک نوجوان طبیعی است. جاهایی در پیدا کردن کار احساس شکست میکند، گریه میکند و متوسل میشود که خدا کمک کند، تا اینکه شغلی مییابد و به مرور پولی جمع میکند».
این جامعهشناس میافزاد: نقطه عطف بعدی در کتاب پس از پیدا کردن کار و جمع کردن مقداری پول، خرید کردن او از بازار کرمان است؛ حاج قاسم بعد از آنکه به شهر آمده و مدتی کار و درآمدی حاصل کرده، برای بسیاری از اطرافیانش سوغات میخرد، لباس نو میپوشد و بر میگردد به روستا و ورود عزتمندانهای هم به روستا دارد که خودش اینچنین توصیف میکند: تا آخر شب کلی افراد روستا آمده بودند و من برای همه افراد و نزدیکان سوغات خریده بودم.
«بنابراین در کنار عنصر شجاعت و جسارت، عنصر دوم حمایتگری از جمع در برابر منافع فردی را توجه کنید که تا روزی که شهید میشود نمود این عنصر را میبینیم. حاج قاسم تا شهادت، لحظهای آرامش شخصی که دیگران به طور معمول در زندگی خودشان دارند، به آن گونه ندارد؛ مدام به فکر این است که افراد پیرامونش چگونه هستند؛ این موضوع صرفا مختص هممیهنانش هم نمیشود، بلکه در کل جهان اسلام یا فراتر از آن را نیز در بر میگیرد. او همه کسانی که در معرض ظلم هستند را هدف خود قرار میدهد.
حاج قاسم منفعل نبود
سجادی در ادامه به وجه دیگر این شخصیت اشاره و بیان میکند: نکته دیگر و مهمی که از شخصیت حاج قاسم میبینیم این است که اساسا منفعل نیست که البته شاید بشود این مفهوم را به جسارت وی هم پیوند داد؛ هرچند جسارت امری رفتاری است اما عدم انفعال بُعد اجتماعی قویتری دارد. در هنگام بحران مالی پدر حاج قاسم در کودکی خود، در آن سن میتوانست در خانه بماند چون افراد بزرگتری هم بودند که بار خانه را به دوش بکشند، و این عدم انفعال را در بقیه دورههای زندگی ایشان هم میبینیم. درگیر شدن در ماجراهای شکلگیری انقلاب در تعاملات دوستانه، تلاش برای حل مشکلات مردم در محلهای که در کرمان زندگی میکردند و رسیدگی به اطرافیان، همه نشاندهنده شخصیت او به عنوان یک فرد فعال در عرصه اجتماع است.
عصاره فضائل شهدا
این پژوهشگر اجتماعی در ادامه با بیان اینکه حاج قاسم عصاره فضائل شهدایی است که پیرامونش بودهاند، به کتابهای مختلفی که درباره سردار سلیمانی یا به بیانات سردار پرداخته اشاره میکند و میگوید که سردار، نیکیهای شهدایی که درک کرده را یکجا درون خود جمع کرده است.
«کتاب ریشه در آسمان درباره خاطرات شهید احمد سلیمانی که همروستایی او بوده، نشانگر خیلی مسائل است. این دو شهید باهمدیگر برای کار به کرمان میآیند؛ هر دو پدرانشان مقروض بودهاند و تفاوت سنی زیادی نداشتهاند. حاج قاسم در بیانی که در این کتاب در وصف شهید احمد سلیمانی دارد، محتوایی را بیان میکند که البته ممکن است از تواضع او نسبت به شهید نیز بوده باشد اما میتواند آموختن هم در آن پررنگ باشد».
انقلابیگری با درایت و تفکر
سجادی میگوید: حاج قاسم در بیان خود هم بر بُعد جسارت شهید احمد سلیمانی تاکید دارد و هم درایت آن شهید. مثلا وقتی در روایتش به جشنی در کرمان اشاره میکند که قرار بوده یکسری افراد از خانواده پهلوی یا منسوبانشان در آن باشند و تصمیم میگیرند مراسم را به هم بزنند، گزینههای مختلفی وجود داشته، طبق پیشنهاد ایشان اقدام به خالی کردن باد لاستیک دوچرخههای شرکتکنندگان میکنند که در عین انقلابی بودن، خسارت مالی جدی به شرکت کنندگان در آن مجلس نمیزند. در واقع در بیان حاج قاسم، انقلابیگری همراه با درایت را در شخصیت احمد میبینیم؛ یعنی هم جسارت و هم درایت و تفکر در کنار هم.
«حاج قاسم در آن کتاب اشاره میکند که احمد بیش از سنش میفهمیده؛ یا اشاره میکند در خانهای که در کرمان زندگی میکردند، خانواده یتیمی بوده که احمد سلیمانی به صورت مخفیانه به آنها کمک میکرده و برایشان ارزاق میخریده؛ نوجوانی که خودش وضع مالی خوبی ندارد اما دامنه فکری او وسعت زیادی دارد. یا وقتی توانمندی شهید را در مقابل گروههای مخالف انقلاب ترسیم میکند؛ به نظر میرسد شخصیت احمد در حاج قاسم بسیار اثرگذار بوده است و نگاه کسی که از او میآموزد را به این شهید، منتقل میکند؛ اگرچه حاج قاسم همیشه با احترام از شهدا صحبت میکند.»
ارتباط قلبی و دوستانه حاج قاسم با شهید حسین یوسفاللهی که سردار دلها وصیت کرده بود در کنار مزار این شهید خاکسپاری شود، مورد دیگری است که سجادی به آن اشاره میکند و میافزاید: وقتی درباره شهید یوسفاللهی از زبان حاج قاسم میخوانیم و بر میگردیم به شخصیت حاج قاسم میبینیم که توصیفاتی که میکند در شخصیت خود ایشان هم درونی شده است. اینجا به موضوعی مهم در جامعهشناسی میرسیم باعنوان فرآیند جامعهپذیری و تاثیرپذیری از خانواده یا گروه دوستان.
خصلتهای فردی در فرآیند جامعهپذیری
«حاج قاسم خودش یکسری ویژگیهای خاص مانند تیزهوشی، جسارت، فعال و پویا بودن را ذاتا داشته؛ یکسری ویژگیها را مانند مذهبی بودن، تعلق خاطر به روضه امام حسین و ... را نیز از خانواده گرفته است؛ در برهههایی نیز سعی کرده با یکسری افراد که همراه بوده ویژگیهای خوب آنان را بگیرد؛ میتوان گفت به نوعی برآیند فضائل شهدایی بوده که با آنان زیسته است. ایشان از بسیاری از شهدا خصوصا شهدای دفاع مقدس، با ذکر یک یا چند خصوصیت نیک یاد میکند که میتوان این خصلت را درباره خود ایشان نیز به نقل از همراهان ایشان یافت.
دفاع مقدس برایشان همچون قله بود
پژوهشگر مطالعات اجتماعی در ادامه به وجه دیگر شخصیت حاج قاسم اشاره و بیان میکند: نکته مهم دیگر که از مستندات موجود مشخص است اینکه دفاع مقدس برای حاج قاسم یک قله است و بزرگترین چیزهایی که از نظر او باید انجام شود، حفظ آن اندوختهای است که در دفاع مقدس به دست آمده. حفظ یافتههای دفاع مقدس، یکی از بزرگترین مسائل حاج قاسم است. بر همین اسال بارها تاکید میکند که نباید آن فضا را از دست بدهیم؛ مقدس بودن دفاع مقدس برای ایشان خیلی جدی است.
خلق معانی مداوم و جدید در موقعیتهای جدید
سجادی در ادامه با بیان اینکه بُعد دیگر مهم شخصیت وی پویایی و خلاقیت در تولید معناست میافزاید: از نظر جامعهشناختی در بسیاری از موارد افراد درگیر ساختارها، سنتها و الگوهای پیشین هستند و عملا انفعال نسبی دارند. اما ایشان بهواسطه توانمندی خویش، از واقعیت پیرامون، تئوری ایجاد میکردند، موضوعی که اساتید این حوزه نظیر دکتر ابراهیم فیاض نیز به آن پرداخته است. در واقع ایشان و افرادی از این دست صرفا منفعلانه برخورد نمیکنند بلکه با ساختارهای اجتماعی، خلاقانه برخورد و ایده هایی خلق میکنند.
«به طور مثال حاج قاسم حین دفاع مقدس به این نتیجه میرسد که ارتباط مردم و خانواده شهدا با فضای جنگ میتواند پررنگتر باشد و پدیدهای مشابه راهیاننور را همان زمانی که جنگ دایر بوده، برقرار میکند. یا بعد از جنگ احتمال میدهد که جامعه از جنگ و ارزشهایی که در جنگ شکل گرفته یا افرادی که شهید شدند فاصله بگیرند؛ لذا جلوتر از سیاستگذاری کلان کشور، بحث موزه و بنیاد حفظ نشر و آثار را (در کرمان) پیاده میکند. یا تالیف کتابهای کنگره شهدا که در زمان خودش حرکت بدیعی بوده است و تصمیم میگیرد با بهرهگیری از ظرفیت نویسندگان برتر کشور، مجموعه این مطالب جمع آوری شود و یک مجلدهایی مرتبط با سرداران شهید شاخص از لشکر ثارالله انتشار یابد. در سطح غیرساختاری هم در سخنرانیهای متعددی از ایشان به بازتعریف مفاهیم متعددی از جمله انقلاب، شهید، شهادت و ... تمرکز دارند که در همین راستاست.
چرا معنای تولیدشده مورد پذیرش است؟
سجادی ادامه میدهد: درواقع حاج قاسم مدام خلق معنا میکند؛ اجازه نمیدهد توسط معانیای که از بیرون تولید میشود یا از قبل وجود داشته، احاطه شود؛ این موضوع همراه با یک تکیهگاه و اخلاص درونی که ثباتقدم و عدم منفعتطلبی است کمک میکند معنای تولیدشده در جامعه مورد پذیرش قرار گیرد. خیلیها در جامعه معنا تولید میکنند، از رسانهها که تولید معانی و بازنمایی واقعیت به شکل های مختلف انجام میدهند بگیریم تا موارد دیگر مثلا در فضای سیاست که کاری عادی است؛ اما چه میشود که حرفهای حاج قاسم یک همگرایی بین ملت ایران ایجاد میکند؟ زیرا شخصیتی پشتوانه این تولید معنی قرار میگیرد.
هیچگاه خودش را جدای از مردم نمیبیند
این جامعهشناس در ادامه به موضوع رویکرد مردمی سردار دلها در رفتارهایش اشاره و تاکید میکند: نکته مهم دیگر اینکه مردم در تعاملات حاج قاسم عنصر بسیار مهمی است و هیچوقت خودش را جدا از مردم ندیده است.
۲ تصویر سردار، میدان جنگ، نزد مردم
«نکته قابل توجه اینکه وقتی با افرادی که در صحنه نبرد داخل یا خارج از کشور در کنار او بودهاند صحبت میکنیم، تصویر یک فرمانده جدی، مقتدر، کاردان و باهوش را به تصویر میکشند اما جالب اینکه تصویر مردم از حاج قاسم یک تصویر سخت نیست، بلکه تصویری همدلانه از ایشان دارند.
منزلت و جایگاه شغلی خود را به جامعه نمیکشاند
سجادی در ادامه به نکته مهم دیگری اشاره میکند؛ موضوعی که شاید دلیل قابل تاملی در علاقهمندی مردم به سردار باشد و میگوید: بسیاری از افراد خیلی وقتها به واسطه جایگاه شغلی، آن جایگاه یا وجوهی از آن جایگاه را به جامعه تعمیم و آن را در عرصه اجتماعی هم نشان میدهند یا با همان نگاه، مثلا بانگاه بالا به پایین عمل میکنند؛ حاج قاسم اما در تعاملات اجتماعی، جایگاه ساختاریاش را هیچگاه تعمیم نداده است؛ او در تعاملات اجتماعی با مردم همچنان همان فرد روستایی است که به کرمان آمده و با مردم معمولی کوچه و خیابان چرخیده است. نوع تعاملات و گفتوگوها برهمین محور است که مردم احساس غریبگی با او نمیکنند.
جایگاه مسجد نزد سردار
«در ادامه همین تعاملات اجتماعی، برای حاج قاسم مسجد خیلی مولفهای مهم و جایی است که میتواند مردم را آنجا دور هم جمع کند. برای همین با قشرگرایی در مساجد مخالفت میکند و در سخنرانی معروفی میگوید که متولیان مساجد وظیفه دارند همه آدمهای محله را دورهم جمع کنند و به عنصر همگرایی تاکید دارد.
دامنه جذب فراتر از دفع
سجادی در ادامه به نکته مهم دیگری اشاره میکند، آن هم دامنه جذب بسیار فراتر از دفع شخصیت سردار و میگوید: وجه هویتی هر عنصری دو بخش اصلی دارد؛ جذبی و طردکننده؛ مثلا من فلانی هستم، میتوانی در عین حال روی آنچه نیستی هم تاکید کنی تا براساس آن، عنصر هویتی خود را بسازی. اما آنچه در ویژگی حاج قاسم جذاب است اینکه دامنه جذبش خیلی فراتر از دامنه هویتی مرسومی است که در شخصیتهای سیاسی معمول میبینیم. افراد براساس جناحهای سیاسی، دامنه هویتی را تعریف میکنند؛ به طور مثال یا در حزب من هستی یا خیر؛ مدل حاج قاسم اما اینطور نیست و همیشه همان مدل مردمگراست که این فضا را شکل میدهد و عنصر جذب بسیار پررنگ است.
«عناصری که در مقابل سردار طرد میشود، کاملا مشخص و حیطههای آن هم معلوم و از نظر کمیت اندک است؛ فقط در حد ظلم، ستم، استکبار و اینگونه کلیدواژههاست؛ یعنی حاج قاسم اینطور میگوید که همه، هرکسی باشید میتوانید با ما باشید مگر آنکه مستکبر و ظالم باشید.
حاج قاسم در این نگاه هویتی، معطوف به حزب سیاسی خاص یا مذهبی خاص نمیشود، همچنین معطوف به موقعیتهای ملی یا حیطههای دولت – ملت هم نمیشود. دامنه این نگاه از نظر حاج قاسم به کل جهان اسلام و انسانهای جهان تسری پیدا میکند.
تعبیر حاج قاسم از ولایت فقیه و دین
این جامعهشناس در ادامه به موضوع مهمی اشاره میکند و آن هم تعاریف سردار از مفاهیم مهمی مانند دین است؛ تعریفی که خیلیها در آن، جا میشوند و کسی طرد نمیشود. وی ادامه میدهد: وقتی حاج قاسم از ولایت فقیه یا دین تعبیری را بیان میکند، جوری تعبیر نمیکند که عدهای جدا بیفتند و صرفا بخش محدودی درون آن قرار گیرند؛ بلکه سعی میکند با حداکثر جذب همراه باشد.
چرایی علاقه مردم؟
خبرنگار میپرسد: همه این مسائل درست، اما بسیاری از مردم ایشان و این ویژگیهای شخصیتی را از وی ندیدهاند یا نشنیدهاند؛ چه چیزی است که باز اینهمه از مردم اینقدر به ایشان علاقهمند هستند؟
چطور قهرمانی؟
سجادی پاسخ میدهد که دلایل مختلف و زیادی میتواند داشته باشد اما یک نکته شاید به عنصر قهرمان بودن ایشان در جامعه برگردد و تشریح میکند: قهرمانان در جامعه چه با ابعاد غیرواقعی و چه عناصر واقعی اینقدر کیفیت مییابند که در فرهنگها نقش جدی ایفا میکنند، چون آنان پیشرو هستند و تصویر ایدهآلی میدهند؛ گرچه این قهرمانان اگر شخصیتهایی واقعی باشند، یک ثباتقدم باید در وجودشان باشد. کامل بودن، نگاه بلند آنان و ثباتقدم در آنان خیلی جدی و مهم است. بسیاری از فرهنگها تمایل به قهرمان دارند؛ نیاکان ما در فرهنگهای گذشته خیلی وقتها با اسطورهها قهرمانان را شکل میدادند؛ یا افراد برتر جامعه که در یک دوره زیست جامعه تمامی آن آرمانهای جامعه را در خودشان جمع کرده بودند، آنقدر آنها را ماندگار میکردند که گوی را از اسطورهها هم میربودند.
این جامعهشناس در ادامه در پاسخ به این سوال که بحث تاثیرپذیری از قهرمانان نزد توده جامعه و نخبگان متفاوت است درحالی که از نخبگان هم بسیار شیفته و علاقهمند به سردار میبینیم پاسخ میدهد: اینکه چقدر از این شخصیت قهرمان الگو بپذیریم در جامعه متفاوت است فقط هم پارامتر توده و نخبه (در میزان تاثیرپذیری) مهم نیست؛ میزان همگرایی با آن بسیار مهمتر است. به طور مثال، من یک ورزشکار وزنهبردارم و برای من، وزنهبردار سنگین وزنی که طلاگرفته یکشخصیت است که به عنوان قهرمان شخصی به آن نگاه میکنم، هرچند ممکن است برای دوست دانشگاهیام اینطور نباشد و تنها حدی از احترام داشته باشد. اما چه میشود که اینها در بین عموم توسعه مییابند؟. اینکه روی نیازها و ابعادی دست بگذارند که تمامی اقشار جامعه یا بخش قابل توجهی از جامعه درگیر آن نیازها و هدف است.
تنها گفته قهرمانان ملاک نیست
«نکته مهمتر اینکه شخصیتهای واقعی وقتی بخواهند به قهرمان تبدیل شوند، صرفا گفتههایشان ملاک نیست؛ رفتار آنان ملاک است. همچنین بعد از رفتارشان، بینش پشت رفتارشان هم بسیار مهم است زیرا مخصوصا در این جهان شفاف و عصر ارتباطات و فضای مجازی، رفتارها و بینش پشت رفتارها هم دیده یا تحلیل میشود. یک وقتهایی رفتارهایی میکنیم اما ذهنیت منسجمی هم برای دفاع از آنها و استدلال دفاع از آن را نداریم که علت ممکن است این باشد که یا ادا در میآوریم یا الگوی خوبی داشتیم که صرفا تقلید میکنیم. در این شرایط البته منفعلیم اما در یک مسیر خوب میرویم ولی ویژگی افراد خلاق و پویا این است که هم به یک آرمان اعتقاد دارند و هم متناسب با آن رفتارهایشان را در همه شئون شکل میدهند و برای آنان بیان ذهنی و اندیشهای نیز دارند».
مراقبه شخصیتی مداوم
وی میافزاید: انسانی که در افکارش به صورت مداوم مراقبه کرده سعی میکند ریزترین کجرویها را از خودش بگیرد و به خلوص حداکثری در ایدههای خویش برسد. ما سال به سال سخنرانیهای حاج قاسم را میبینیم که آن تفکر، هرسال، حداکثر بلوغ خود را بیشتر نشان میدهد؛ یا وقتی وصیتنامه ایشان را میخوانیم زوایای کاملتری از آن تفکر را میبینیم که بازتولید میکند و ابعاد مهم را ارتقا میدهد. آن هم در دورهای در جامعه که خلاء قهرمانی و انسانهایی را در جامعه داریم که صادقانه به ایدهآلهایشان رفتار کنند. در این خلاء یک شخصیتی مثل حاج قاسم بشدت برای جامعه پررنگ است . همان جامعهای که به واسطه شبکههای اجتماعی تمامی زوایای پنهان شخصیتها را میبیند؛ اگر دیروز شخصیتی میتوانست خودش را پشت بیانات جذاب، صحبتها و شخصیت جذابش مخفی کند الان اینطور نیست.
ارسال نظر