اسلام دوست ندارد که مسلمان انسانی پست، زبون و منفعل باشد؛ بلکه میخواهد مسلمان در برابر ظلم مقاومت کند و حتی اگر به قیمت کشته شدن هم باشد حقش را بگیرید.
به گزارش عاشورانیوز به نقل از خبرگزاری مهر، خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمیگذارند، زمینهای فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بیثمر بودن دادخواهیاش به مسجد پیامبر رفت و خطبهای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را بهخاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.
خطبه فدکیه مجموعهای از معارف ناب در زمینههای خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.
آنچه پیش رو دارید قسمت بیست و نهم از سخنان مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کردهاند:
صبر، راز رسیدن به پاداش
وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتِیجَابِ الْأَجْرِ، با توفیق خدای متعال مقداری از خطبه مبارک حضرت زهرا سلاماللهعلیها را قرائت کردیم و در حدی که میسر بود توضیحات مختصری عرض کردیم. به اینجا رسیدیم که حضرت در ضمن اشارهای به مهمترین مباحث معارف اسلامی و نظام ارزشی اسلام، و اشاره به حکمت تشریع آنها میفرمایند: وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتِیجَابِ الْأَجْرِ.
صبر، کلید واژهای در معارف
واژههایی که در قرآن و روایات زیاد تکرار و روی آن تأکید میشود نسبتاً محدودند. یکی از آنها واژه «صبر» است که از واژههای کلیدی در معارف اسلامی است. خدای متعال هم مکرر به پیغمبر اکرم نسبت به صبر تأکید میکند و میفرماید: فاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ ،۱ فَاصْبِرْ …و هم در موارد زیادی به عموم مردم با بیانات مختلف سفارش به صبر میکند. در سوره عصر میفرماید: وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. در این سوره، چهار واژه، واژه کلیدی است؛ ایمان، عمل صالح، حق و صبر. روشن است که صبر موضوع مهمی است که در کنار حق، ایمان و عمل صالح ذکر میشود.
صابر منفعل و منظلم نیست
متأسفانه گاهی معانی واژههای قرآنی در عرف ما درست رعایت نمیشود و گویا معنایش تحریف میشود. از جمله همین واژه صبر است که وقتی به کاربردهای آن در آیات و روایات دقت میکنیم میبینیم با آنچه که در ذهن ماست مقداری تفاوت دارد. ما گمان میکنیم صبر یعنی منفعل بودن؛ به تعبیر دیگر یعنی در مقابل پیشامدها عکسالعملی نشان ندادن. به کسی میگوئیم اهل صبر است که اگر به صورت او سیلی بزنند جوابی ندهد! البته کسی که در برابر مصیبت خیلی جزع و فزع نمیکند، اهل صبر است و این یکی از مصادیق درست صبر است؛ ولی کاربرد صبر خیلی وسیعتر از این و معنای آن پربارتر و غنیتر از این است.
صبر به معنی انظلام و ظلمپذیری نیست. اسلام دوست ندارد که انسان در برابر ظلم منفعل باشد و زود تسلیم شود. در روایتی با سندهای متعدد آمده است: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلِمَتِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ؛ اگر به کسی ظلم شود و در مقام دفاع از خودش و رفع ظلم برآمده، در این راه کشته شد، حکم شهید را دارد.» اسلام دوست ندارد که مسلمان انسانی پست، زبون و منفعل باشد؛ بلکه میخواهد مسلمان در برابر ظلم مقاومت کند و حتی اگر به قیمت کشته شدن هم باشد حقش را بگیرید؛ اما بالاتر از این، دفاع از اسلام، جامعه اسلامی و ارزشهای اسلامی است. این تکلیف خیلی بالاتر و مهمتر است.
اقسام سهگانه صبر
خوشبختانه با تفاسیری که در روایات آمده است مقداری جلوی این تحریفات و اشتباهات گرفته میشود. در روایت نبوی معروف آمده است که الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ، وَ صَبْرٌ عِنْدَ الطَّاعَةِ، وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة
صبر سه قسم است: یک قسم آن صبر در مصیبت است؛ یعنی وقت برای انسان سختیها و گرفتاریها پیش میآید بیتابی نکند و خویشتن دار باشد.
قسم دوم، صبر در مقام انجام وظیفه است. صبرِ در این مقام این است که انسان تلاش کند تا وظیفهاش را خوب انجام دهد.
قسم دیگر، صبر در مقابل معصیت است؛ یعنی وقتی انگیزههای معصیت در انسان پیدا میشود که غالباً شهوت و غضب است مقاومت کند.
در روایات برای صبر این چند قسم را ذکر کردهاند و با این فرمایشات، زمینهای فراهم میشود تا ما وجه مشترک اینها را بیابیم. قرآن به صورت مطلق میفرماید: «وَ اصْبِر» و در روایات برای صبر سه قسم بیان میشود. حال از کجا بفهمیم که منظور قرآن کریم کدام یک از این مصادیق است؟ البته اگر موارد استعمال صبر را در قرآن بررسی کنیم میتوانیم مصادیق این اقسام سه گانه را پیدا کنیم؛ اما اگر معنایی تحلیلی از صبر داشته باشیم که جهت مشترک بین هر سه قسم است مفاد آیات و روایات را بهتر میفهمیم و شاید در مقام عمل هم بیاثر نباشد.
معنای تحلیلی صبر
تحلیلی که میتوان داشت این است که انجام کارهای اختیاری ما به مقدماتی نیازمند است. کار اختیاری انسان دستکم به دو عامل احتیاج دارد؛ یکی شناخت و دیگری انگیزه؛ ولی از آنجا که خدای متعال این عالم را طوری آفریده است که ما دائماً در معرض امتحان باشیم، این طور نیست که به محض فهمیدن خوبی کاری فوراً در وجود ما انگیزه آن پیدا شود و آن کار انجام گیرد.
اگر این طور بود نه خوب و بد معلوم میشد و نه ارزش اعمال. درست است که ما خوبی کاری را میفهمیم و انگیزه انجام آن را هم پیدا میکنیم، اما ممکن است انگیزههایی بر ضد آن و یا موانع و مشکلاتی بر سر راه ما وجود داشته باشد.
اگر بخواهیم این کار را انجام دهیم باید این موانع را برطرف کنیم. مثلاً ازدواج، کاری اختیاری است؛ اما این طور نیست که انسان هر وقت تصمیم گرفت فوراً ازدواج کند؛ بلکه برای انجام این کار مقدمات فراوانی نیاز است. پس اگر ما بخواهیم کار صحیحی که موجب کمال و سعادت ما باشد و پشیمانی به بار نیاورد عمده پشیمانی مربوط به جهان ابدی است و پشیمانی دنیا قابل جبران است باید، هم بدانیم که این کار خوب و ارزشمند است، هم بدانیم چگونه میتوان آن کار را انجام داد و هم موانع آن را برطرف کنیم. گاهی انسان میداند کاری خوب و مفید است و وسایل انجام آن هم کموبیش فراهم است؛ اما گاهی موقع عمل موانعی نمیگذارد کار انجام شود.
این موانع چند گونه است: نوع اول موانع درونی خود انسان است؛ مثلاً گمان میکند اگر این کار را انجام دهد از بعضی لذتها محروم میشود و یا باید بعضی از رنجها را تحمل کند. معمولاً وقتی عواطف و احساسات انسان برای کاری مناسب باشد، سریع تصمیم میگیرد؛ اما وقتی احساسات انسان بر ضد تصمیم او باشد مانعی درونی برای انجام کار پیدا میشود.
نوع دوم موانع انسانی بیرونی است؛ مثلاً اطرافیان انسان با مسخره کردن، مانع میشوند که کار خیری را انجام دهد. این مانع از بیرون اثر میگذارد.
نوع سوم مشکلات و پیشامدهایی است که انسان را از انجام کار منصرف میکند. مثلاً بیماری یا حوادثی غیرطبیعی مانع انجام کار میشود.
بنابراین اگر تشخیص دادیم که کاری باید انجام گیرد، باید برای مقابله با این موانع آماده شویم و در مقابل این عوامل درونی، بیرونی و مشکلات مقاومت کنیم. اسم این مقاومت، «صبر» است. عامل درونی گاهی تمایلات شهوانی است و اگر انسان روی این تمایلات پا گذاشت این مصداقی از صبر است.
جهاد، معرکه صبر در طاعت
ما در محاورات معمولاً صبر را به مقاومت در برابر این عوامل نمیدانیم؛ مثلاً اگر کسی با اینکه خوابش میآمد نیمه شب بیدار شد و فوراً دست و صورتش را شست تا فرصت خواندن نماز شب را از دست ندهد، معمولاً این را کسی صبر نمیداند؛ ولی این مصداق صَبْرٌ عِنْدَ الطَّاعَةِ است. مصداق روشن این صبر، صبر در مقابل دشمنان در میدان جنگ است. امروز ما در مقابل دشمنانی قرار گرفتهایم که قرآن میگوید: اینان دشمن دینتان هستند؛ وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّیَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُم ْ.
برخی گمان میکنند اینها فقط نفت ما را میخواهند و اگر منافع اقتصادیشان تأمین شود دیگر مشکل ما حل است. این ناشی از روحیه سازش و بزدلی است که حقیقتش عافیتطلبی است. این افراد میخواهند راحت زندگی کنند و نمیخواهد خود را به خطر بیاندازند. برای توجیه کار خود در مقابل مردم که آنها را افراد بیغیرت و نمکنشناسی خطاب میکنند میگویند: «شما از سیاست سردر نمیآورید. ما باید با آمریکا سازش کنیم تا خطرها رفع شود!» این ضد صبر است.
صبر این است که مردانه بیایستیم. البته باید نقشه و تدبیر داشته باشیم؛ ولی آنجا که فهمیدیم باید کاری را انجام دهیم نباید تنبلی و سستی کنیم. اینها عواملی است که آدم را از انجام تکلیف باز میدارد. فراموش نکنید بحث ما در جایی است که تکلیف ثابت شده باشد، والا بدون هدف و نقشه وارد کار شدن کار معقولی نیست.
ولَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُم ؛ ما باید برای اطاعت امر خدا، پیغمبر و ولی امر آماده باشیم. البته گاهی ممکن است کسانی واقعاً پیش خدا و پیغمبر هم عذرشان مقبول باشد؛ ولی بسیاری از اوقات کسانی که عذرتراشی و بهانهگیری میکنند علتش همان روحیه عافیتطلبی و تنبلی است.
مردم فلسطین و لبنان هم با رهنمودهای حضرت امام رضواناللهعلیه به این نتیجه رسیدند که تنها راه نجاتشان مقاومت است و فرهنگ مقاومت به فرهنگ جدیدی در میان آنها تبدیل شد که اکنون شعار حزبالله لبنان است. این هم صبر است؛ همان صبری که قرآن میگوید: وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛ یعنی شما برای احقاق حقتان سختیها را تحمل و مقاومت کنید.
تبلیغ، مصداقی از صبر در طاعت
مصداق دیگر این صبر میدان تبلیغ دین است. وقتی مردمی هستند که محتاج تبلیغاند و اگر کسی برود و با منطق صحیح و روش خداپسند و عقلپسند برای آنها دین را تبلیغ کند تأثیر میپذیرند، باید سختی این راه را تحمل کرد و وارد میدان شد. مطمئناً زحمت دارد و گاهی باید گرسنگی، تشنگی، رفتارهای نامناسب و … را تحمل کرد. سابقاً برای تبلیغ مشکلات عدیدهای بود؛ یعنی واقعاً رفتن به تبلیغ برای عدهای رفتن به جهاد بود.
امروز این مشکلات خیلی کم شده است. یکی از آقایان که الآن از مراجع بزرگ قم هستند وقتی جوان بودند البته آن وقت هم در قم مدرس معروفی بودند میگفتند: فصل زمستانی در دهه محرم برای تبلیغ به روستای دورافتادهای رفتم. ولی هیچکس حاضر به همکاری نشد و حتی هیچکس ما را به خانه دعوت نکرد. وضع تبلیغ در زمان قبل از انقلاب در بسیاری از مناطق کشور اسلامی ایران (تنها کشور شیعی عالم) این بود.
میدانهای مقاومت
محل این مقاومت همان سه بخشی است که در روایات روی آنها تأکید شده است:
بخش اول (صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة) مقاومت در مقابل نفس و شیطان است. در اینجا باید در مقابل نفس و شیطان به عنوان عوامل درونی و در مقابل انسانهای بیرونی که با تهدید و تمسخر، یا با رفاقت و خاطرخواهی به انسان فشار میآورند، به عنوان عوامل انسانی بیرونی مقاومت کرد.
در بخش دوم (صَبْرٌ عِنْدَ الطَّاعَةِ) انسان باید تنبلی را کنار بگذارد و در مقام انجام تکلیف جدی باشد؛ البته در درجه اول باید تکالیف واجب و در درجه دوم تکالیف مستحب را به صورت الافضل فالافضل رعایت کرد. در بخش سوم (صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ) باید بدانیم که زندگی دنیا بدون سختی نیست.
خدا دنیا را به گونهای آفریده است که توأم با سختی است؛ بالاتر از این خودش هم فرموده است: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ؛ کَبَد یعنی رنج؛ یعنی همین سختیها و مقاومت در مقابل آنها میشود «مکابدة». یک مادر چه زحمتها باید بکشد تا نوزادی متولد و بزرگ شود. در حدیثی قدسی آمده است: «إنّی وضعت الرّاحة فی الجنّة و الناس یطلبونه فی الدّنیا فلم یجدوها أبدا؛ من آسایش را در بهشت قرار دادهام؛ ولی مردم در دنیا به دنبالش میگردند؛ لذا نمییابند.»
ما بیجهت در اینجا به دنبال راحتی هستیم. «دار بالبلاء محفوفة؛ اینجا خانهای است پوشیده از بلا.» تجربه هم نشان میدهد که هیچ کار مهمی بدون سختی به جایی نمیرسد. پس انسان باید به خودش تلقین کند که برای رسیدن به هر مقامی، حتی مقامات دنیوی باید زحمت کشید. نابرده رنج گنج میسر نمیشود. اگر کسانی هم با حقهبازی و کلک چیزی به دست بیاورند دوامی ندارد و به زودی رسوا میشوند و مردم هم از آنها نفرت پیدا میکنند.
نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه مردان بلاکش باشد
نکته جالب این است که صبر نه تنها باعث موفقیت در کارهای دنیوی انسان است، بلکه نقشی اساسی در کسب بهترین امور معنوی و کمالات انسانی و تمام امور مربوط به هدف آفرینش انسان دارد. با مروری بر آیات قرآن میفهمیم که شرط کسب هر موفقیتی «صبر» است.
در جنگ بدر خدا همان عده پابرهنه را بدون سازوبرگ جنگی بر دشمن پیروز کرد؛ وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ. بعد خدا به آنها وعده داد که شما مقاومت کنید اگر کمبودی داشتید ما ملائکه را به کمک شما میفرستیم؛ بَلَی إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُسَوِّمِینَ؛ گمان نکنید فقط ملائکه خدا همین تعداد بودند که شما را یاری کردند.
اینها مشکل شما را حل کردند؛ اما اگر صبر و تقوا داشتید و باز کمبودی بود ما تا پنجهزار مَلَک هم به کمک شما خواهیم فرستاد. ولی شرطش «صبر» و «تقوا» است (إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ).
و نیز برای کسب موفقیتهای دنیوی به داستان حضرت یوسف اشاره میکند و میفرماید: «إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ؛ اگر تقوا و صبر و مقاومت داشته باشید خدا اجرتان را ضایع نمیکند.» مقامی که حضرت یوسف به آن رسید به سبب صبری بود که در مقابل گناه داشت.
این اجر دنیوی بود و اجر اخروی او هم که تکلیفش روشن است. در چند آیه به این مضمون اشاره شده است که شرط پیروزی هم در دنیا و هم در آخرت، توأم بودن تقوا با صبر است. تقوا یعنی اینکه انسان این روحیه را داشته باشد که به دنبال فهم وظیفه شرعیاش باشد و بعد از فهم، به آن عمل کند؛ یعنی از خدا، پیغمبر و ولیامر اطاعت کند. بعد هم با توکل بر خدا در مقابل دشمن مقاومت کند.
پیروزی، تنها از جانب اوست
در ادامه آیاتی که به جنگ بدر اشاره فرمود میفرماید: وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَیٰ لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ؛ ما فرشتگان را به یاری شما فرستادیم و شما پیروز شدید؛ اما گمان نکنید فرشتگان شما را پیروز کردند. این برای آرامش قلب شما بود؛ وگرنه، پیروزی تنها از جانب خداوند توانای حکیم است. چشم مؤمن باید فقط به دست خدا باشد. نباید در انجام وظیفهاش کوتاهی کند و نیز نباید از چیزی بترسد.
در این صورت اگر کمبودی باشد خدا از راه دیگر، گرچه با نیروهای غیبی، جبران میکند. اگر نیروی غیبی هم میفرستد نباید گمان کنیم کار به دست آنهاست؛ بلکه اصل پیروزی و یاری به دست اوست. شما چشمتان به دست خدا باشد؛ حتی توکلتان بر ملائکه هم نباشد. اسلام میخواهد چنین مردمی تربیت کند.
ارسال نظر