گفت‌وگو با حجت‌الاسلام رفیعی به مناسبت سالگرد غائله دراویش

نظرات عجیب فرقه گنابادیه/ مظلوم‌نمایی دراویش برای تضعیف جمهوری اسلامی بود

نظرات عجیب فرقه گنابادیه/ مظلوم‌نمایی دراویش برای تضعیف جمهوری اسلامی بود

مدیر گروه ادیان و مذاهب مرکز مطالعات گفت: اعضای فرقه گنابادی برای اقطاب‌شان ادعای جانشینی امام زمان(عج) دارند و اصرار می‌ورزند اقطاب فرقه گنابادیه مأمورند برای امام زمان از مردم بیعت بگیرند!

به گزارش عاشورا به نقل از خبرگزاری فارس، فرقه «نعمت‌اللهی گنابادی» از جمله فرقه‌هایی است که علاوه بر انحرافات اعتقادی و تضاد با اسلام ناب همواره بر ضد منافع ملی و کیان تشیع فعالیت داشته است. این فرقه از زمان «شاه‌ نعمت‌الله ولی» همواره در مقابل رجال سیاسی مستقل ایستاده و برای دشمنان اسلام و ایران جاسوسی کرده است. در حال حاضر این فرقه در شهرهای تهران، کرج و سایر مراکز استان‌ها گسترش یافته و در فضای سایبری به صورت آشکار بر ضد انقلاب اسلامی تبلیغ می‌کند. یکی از مهم‌ترین دلیل رشد این فرقه را می‌توان فعالیت تشکیلاتی و حزبی آنان دانست. غائله‌ دروایش گنابادی که عصر روز سی‌ام بهمن و ساعات اولیه نخستین روز اول اسفند سال گذشته (۱۳۹۶) رخ داد و توجه تمام رسانه‌های کشور را معطوف به منطقه خیابان پاسداران تهران کرد، خود نمایانگر تفکرات فرقه‌ای و سیاسی آن‌هاست. به همین منظور برای آشنایی بیشتر درباره مبانی اندیشه‌ای فرقه گنابادی با حجت‌الاسلام والمسلمین حمیدالله رفیعی مدیر گروه ادیان و مذاهب مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه‌های علمیه گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید:

هجرت گنابادی‌ها به هند و بازگشت دوباره آنان به ایران در زمان قاجار

فرقه گنابادی‌ها چگونه شگل گرفت؟

فرقه گنابادیه یکی از فرقه‌های صوفیه است که در میان شیعیان فعالیت دارد. این فرقه مانند سایر فرقه‌های صوفیه فرقه‌ای است که از مسلمانان دیگر خود را با این عنوان جدا کرده است. سلسله این فرقه منتسب به سلطانعلی شاه یا سلطان محمد گنابادی است که پس از فوت سعادت علیشاه «معروف به طاووس العرفا» هدایت و ارشاد سلسله نعمت اللهیه را به عهده می‌گیرد. از آنجا که وی از گناباد بوده است به سلسله گنابادیه معروف شده است. بنابراین فرقه گنابادیه یکی از شعبه‌های فرقه نعمت اللهیه است.

سعادت علیشاه سال ۱۲۹۳ شمسی در سن ۷۰ سالگی درگذشت. پس از سعادت علیشاه حاج ملا سلطان محمد گنابادی جانشین او شد که پیروان او نعمت اللهیه گنابادی خوانده می‌شوند. او در سال ۱۲۵۱ شمسی در بیدخت گناباد خراسان تولد یافت و در ایام طفولیت، یتیم و تحت سرپرستی مادربزرگ خویش رشد و نمو کرد. وی مدتی در سبزوار از درس حکمت حاجی سبزواری استفاده کرد و پس از آن جذب سعادت علیشاه اصفهانی شد. در ۳۳ سالگی از جانب وی اجازه ارشاد یافت و پس از مرگ سعادت علیشاه، پیروان وی سلطانعلی گنابادی را به جای وی قطب وقت خواندند (۱۲۹۳ شمسی) و با وی بیعت کردند. در عصر حاضر قطب گنابادیه «نورعلی تابنده» است که در تهران سکونت دارد.

فرقه نعمت اللهیه منسوب به شاه نعمت الله ولی است. زمانی که در ایران مشکلاتی برای این فرقه به وجود آمد، اقطاب سلسله‌ نعمت اللهیه به هندوستان رفتند تا اینکه در اوایل دوره‌ قاجار، شاه علیرضا دکنی قطب سلسله‌ نعمت اللهیه تصمیم گرفت، این سلسله را در ایران احیا کند و دو تن از مشایخ ماذون خود را برای احیای سلسله به ایران فرستاد. در نتیجه سلسله‌ نعمت‌اللهیه در ایران حیات مجدد یافت و سپس مانند سایر سلاسل به فرقه‌های متعددی منشعب شد. یکی از آن‌ها همین فرقه گنابادیه است.

نظریه گنابادی‌ها: عمل به ظواهر شریعت، انسان را به خدا نمی‌رساند/ اقطاب فرقه گنابادی ولایت نبوی دارند

شالوده فکری آن‌ها چیست؟

تفکر و عقاید فرقه گنابادیه  در موارد زیادی با سایر فرقه‌های صوفیه تفاوتی ندارد. اما برخی عقاید و تفکر این فرقه در امور زیر خلاصه می‌شود:

فرقه گنابادیه مانند سایر فرقه‌های صوفیه، طریقت را از شریعت جدا می‌داند؛ یعنی بر این باور است که راه رسیدن به خدا، طریقت و سنت معنوی است و از عمل به ظواهر شریعت، انسان به خدا نمی‌رسد!

در این فرقه اعتقاد بر این است که اقطاب فرقه معصوم بوده و پیروی از آنان بر همگان واجب است. گویا افعال و گفتار آنان از سوی خداوند بر همگان حجت است. پیروان این فرقه معتقدند که اقطاب فرقه اجازه دارند که طریقت و راه رسیدن به مقامات عرفانی را به کسانی که ظرفیت آن را دارند، تعلیم دهند. این گروه مدعی‌اند که این اجازه دلیل بر آن است که آنان دارای ولایت نبوی هستند.

هر کسی قطب را بشناسد، نیازی به انتظار امام زمان (عج) ندارد!/ گذاشتن سبیل شاخصه ظاهری این فرقه

از ویژگی‌های فکری این فرقه، تساوی همه ادیان است که هیچ کدام بر دیگری ترجیح ندارد. در همین راستا صوفی را دربند هیچ یک از مذاهب اسلامی نمی‌داند و در حوزه مذهب شیعه بر این باور است که هر کسی مرشد و قطب را بشناسد، نیازی به انتظار امام زمان (عج) ندارد. آنان برای اقطابشان ادعای جانشینی امام زمان (عج) دارند و اصرار می‌ورزند که قطب فرقه گنابادیه مأمور است تا برای امام زمان (عج) از مردم بیعت بگیرند. حتی بر این باور هستند که هنگام ذکر و دعا باید صورت مرشد در نظر گفته شود. یکی از خصوصیات بارز پیروان این فرقه، گذاشتن سبیل است که در فرقه‌های دیگر مورد توجه نیست.

تصوف در زمان حکومت صفویه میان شیعیان ایران نفوذ کرد

اشاره کردید فرقه گنابادی یکی از فرقه‌های صوفیه است. این فرقه چه تفاوتی با تصوف دارد؟

فرقه گنابادیه هیچ فرقی با تصوف ندارد، بلکه از فرقه‌های صوفیه است که ادعای شیعه بودن را هم دارد. البته تصوف در آغاز در میان پیروان مذهب اهل سنت به وجود آمده است. فقیهان و اغلب دانشمندان شیعه بر این اتفاق دارند که قدمای اقطاب صوفیه، همگی سنی مذهب بوده‌اند. در ابتدا جمعی از سنی‌ها مثل حسن بصری، شبلی، معروف کرخی، طاوس، زهری و جنید و امثال آنان تصوف را از رهبانیت نصاری گرفتند و سپس به سوی شیعیان سرایت کرد. به همین علت است که طبقه‌ اول مشایخ صوفیه، جملگی سنی‌مذهب بوده‌اند و این مطلب در کتاب‌های صوفیه مثل تذکرةالاولیاء عطار، نفحات الانس جامی، طبقات الصوفیه سلمی، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری و امثال این تذکره‌ها ذکر و بیان شده است. با این وجود تصوف در زمان حکومت صفویه میان شیعیان ایران نفوذ کرد و فرقه‌های متعددی در جامعه شیعی به وجود آورد. مثلا فرقه ذهبیه، نعمت‌اللهیه، خاکساریه، نوربخشیه، اویسیه شاه مقصود و گنابادیه فرقه‌های صفصه که در جامعه شیعی ایران فعالیت دارند.

  به جای «فرقه» از کلمه «طریقت» استفاده می‌کنند

با توجه با اینکه اصل و اساس آن‌ها متفاوت از مبانی اسلام است، چرا جزو فرقه‌‌ها شناخته می‌شوند؟

فرقه یک اصطلاح ادیانی است که بر زیر مجموعه‌های یک دین و مذهب اطلاق می‌شود. وقتی که یک دین و مذهب به دسته‌های متعدد تقسیم شود، به هر دسته آن فرقه گفته می‌شود. مثلاً در مسیحیت فرقه کاتولیک، فرقه پروتستان و فرقه ارتودوکس از انشعابات دین مسیحیت است. در دین اسلام نیز این انشعبات وجود دارد؛ مانند فرقه معتزله، فرقه ماتریدیه، فرقه اسماعیلیه، فرقه زیدیه و .... بنابراین تصوف نیز یکی از فرقه‌های اسلامی محسوب می‌شود. تصوف خود باز به فرقه‌های متعددی تقسیم شده که گنابادیه یکی از این فرقه‌ها است. البته پیروان فرقه‌های تصوف اسم فرقه را برای خودشان نمی‌پسندند. بلکه  به جای «فرقه» از کلمه «طریقت» استفاده می‌کنند. مثلاً طریقت گنابادیه، طریقت قادریه، طریقت ذهبیه، طریقت نقشبندیه و امثال اینها.

اولین قطب فرقه گنابادی سه سال قبل از شهادت امام رضا (ع) مُرده است

چرا قطب را در حد مقام نبی و امام بالا می‌برند؟

قطب‌سازی یکی از اموری است که در تمام فرقه صوفیه رایج است. دلیل آن این است که بدون قطب و بدون داشته سلسله اقطاب که فرقه را به امام معصوم و پیامبر اسلام (ص) برساند، اصلاً تصوف و فرقه‌های آن قوام پیدا نمی‌کند. بنابراین سلسله اقطاب در هر فرقه‌ای بنابر اصول تصوف از ارکان اصلی تصوف به شمار می‌آید. با توجه به اینکه اقطاب اولیه صوفیه تا قرن هشتم و نهم همگی سنی مذهب بوده‌اند، فرقه‌های شیعی مذهب صوفیه نیز سلسله‌های اقطاب خود را از طریق همین اقطاب سنی مذهب به امام معصوم متصل می‌کنند. فرقه‌های شیعی مذهب صوفیه بر خلاف عقاید مذهب شیعه در مسأله اقطاب بدعتی را به وجود آورده و به جای اهل بیت (ع) که در کنار قرآن ثقل هدایت است، می‌دانند.

در این فرقه ولایت  طبق سلیقه و ذوق صوفیانه بر عشق و امور سرّی و باطنی و امثال این‌ها تفسیر و تأویل شده و در نتیجه این باور را پذیرفته است که اقطاب این فرقه به صورت باطنی از پیامبر اسلام (ص) تا امروز به عنوان قطب و ولی معرفی شده و هر قطب قبلی قطب بعدی را با همین روش باطنی و با پوشاندن خرقه جانشین خود قرار می‌دهند. در این فرقه عقیده بر آن است که اولین قطبی که سلسله اقطاب گنابادی را به امام معصوم وصل می‌کند، معروف کرخی است که امام رضا (ع) وی را به عنوان قطب جانشین خود قرار داده است!

برای خودشان سلسله اقطاب می‌سازند

این در حالی است که «معروف کرخی» سه سال قبل از شهادت امام رضا (ع) فوت کرده است. بنابراین در فرقه‌ صوفی‌سازی انجام می‌گیرد و با مبانی دین اسلام هیچ سنخیتی ندارد و هر فرقه‌ای که به وجود می‌آید، برای اینکه آن فرقه از دیدگاه تصوف اعتبار پیدا کند، برای خودش سلسله اقطاب می‌سازد و آن را بالاخره به اقطاب گذشته متصل می‌کند.

خشونت و رفتار نامتعادل بر خلاف ادعای صوفی‌گری است

چرا با اینکه این فرقه ادعای عرفان و معنویت دارد، پیروان آن دست به اقدامات خشونت‌آمیز می‌زنند؟

تمام فرقه‌های صوفیه دم از عرفان و معنویت می‌زنند. طبعاً این عنوان اقتضا می‌کند که پیروان فرقه‌های صوفیه باید ملتزم به مبانی عرفان بوده و از هر کاری که با منش عرفان و تصوف منافات داشته باشد، اجتناب کنند. یکی از اموری که با مبانی عرفان و تصوف منافات دارد، اعمال و رفتار خشونت‌آمیز است. همانگونه که صوفیه نباید هیچ دلبستگی‌ای به مال دنیا داشته باشد، اما بر خلاف این مبنا فلسفه وجودی این فرقه‌ها درآمدزایی و پرداختن به مسائل دنیایی و سیاسی است. خشونت و رفتار نامتعادل ناشی از همین خصیصه است که در هر کسی ممکن است وجود داشته باشد.

پرداختن به امور معنوی نیاز به ساختن فرقه ندارد/ دنیاطلبی از سوی اقطاب دنبال می‌شود

دیده می‌شود که اعضای این فرقه در فواصل کوتاه و در موقعیت‌های مکانی متفاوت در صدد جلب توجه هستند و دست به اقدامات خشونت‌آمیزی می‌زنند که نمونه‌اش را درست یک سال قبل شاهد بودیم.

البته پیروان همه فرقه‌های صوفیه مانند گروه‌های سیاسی برای جذب و یارگیری کارهایی را انجام می‌دهند که دیگران را به سوی خود جلب کنند. در حالی که پرداختن به امور معنوی نه نیاز به ساختن فرقه و طریقت دارد و نه محتاج یارگیری است. یک صوفی عارف باید با همه انسان‌ها رابطه مساوی و همسان داشته باشد. این رفتارهای عجیب و غریب صوفیه که برای جلب توجه انجام می‌گیرد، حاکی از مشی سیاسی و دنیاطلبی آنان است.  

نکته جالب این‌که هنوز آن‌ها به مظلوم‌نمایی در غائله سال گذشته منطقه پاسداران می‌پردازند.

غائله خیابان پاسداران، یک حادثه کاملاً سیاسی بود که از سوی صوفیه گنابادی اتفاق افتاد. این مظلوم‌نمایی‌های آنان با هدف جلب توجه سازمان‌های بین‌المللی و قدرت‌های غربی انجام گرفت تا هم خواسته باشند نظام جمهوری اسلامی را در انظار آنان زیر سؤال برده و هم خودشان را با قدرت آنان تبرئه کنند. اما شگرد آنان هیچ نتیجه‌ای به نفع آنان نداد. بلکه موقعیت خودشان را تضعیف و ماهیتشان را برای جامعه مسلمان ایران  آشکارتر کردند.

انتهای پیام/

 

ارسال نظر