حزب‌ الله بعد از سید حسن نصرالله،شیری که خانه‌اش ویران شد اما زنده است

به او می‌گویم مردم در ایران نگرانند حزب بعد سید و بعد این جنگ‌های سخت سازمانش را از دست داده باشد جواب می‌دهد: حزب مثل شیری است که خانه اش را روی سرش خراب کردند اما شیر زنده است!

به گزارش عاشورا نیوز به نقل از خبرگزاری مهر: فردا پنجم اسفند ماه یکی از روزهای تاریخی، در منطقه پر اتفاق خاورمیانه است. حجت الاسلام مجتبی عرب که به لبنان سفر کرده است، در خصوص تشییع تاریخی دبیران کل شهید حزب الله لبنان سید حسن نصرالله و سید هاشم صفی‌الدین در سلسله یادداشت‌هایی به بررسی ابعاد مختلف این واقعه مهم می‌پردازد. آنچه در ادامه می‌خوانید بخش دیگری از این مطلب است:

صدای پهپادها از بالای سرمان قطع نمی‌شود چه سیدة خولة در بعلبک، چه اطراف هرمل در شمال چه در جنوب از بازورات (زادگاه پدری سید حسن نصرالله) و جویة و شهابیة و چه نزدیک تر مرز در جنوب! چون خیلی به صرفه تر می‌شود، یک ماشین ون قراضه کرایه کردیم و شش‌نفره این‌طرف و آن‌طرف می‌رویم با بنزین لیتری یک دلار!!

البته که کل لبنان اندازه استان گیلان ایران است! یعنی سر تا تهش را می‌شود ۲ ساعته رفت و قطرش را ۴ ساعته طی کرد. اینجا همه اش بوی ثارالله می‌دهد هر گوشه‌ای مزار و عکس شهیدی ست و هر گوشه‌ای رزمنده‌ای با دنیایی از خاطره در هر منطقه هم با یک ثبت و ضبط مشخص نمایندگان حزب مشغول برآورد خسارات مردم و کمک به بازسازی و رتق و فتق زندگی آنها!

در محل‌های حضور نازحین یا آوارگان شیعه سوری هم، بچه‌های جهادی ایرانی در حال دست و پنجه نرم کردن با یک مسأله چند وجهی پیچیدهٔ بین‌المللی از امت سازی فردا و معادلات مهم! از زادگاه پدری سید که می‌رویم چند کیلومتری پایین لیتانی رفتیم، همان نقطه دعوای سیاسی اسرائیل با حزب و لبنان!

مناطقی که اعجاز حرکت مردمی و مقاومت مردمی و همین مردم عادی روستا به روستا آزادش کردند. تا همین دیروز هم، چند روستا را تازه آزاد کرده بودند و پیکر برخی شهدا تازه پیدا شده بود، پیکر پاک برخی از مجاهدان هم نیاز به آزمایش DNA داشتند.

رژیم روز قبل هم از مجاهدان حزب و فلسطین در همین مناطق با عملیات کردن شهید گرفته بود. روز حضور ما هم روز اتمام رسمی آتش بس بود و حساس! بی شرف، تلاش کرده به صورت نقطه زن همه خانه‌های مجاهدان را بزند، همه طرح‌های هوشمندانه جنگاوری حزب را با چتری از پهپادهای إمکا و ترکیبی از هوش مصنوعی و فناوری نو به چالشی عمیق بکشاند! با لشکری از فناوری به جنگ مردم و نیروهای مردمی برود و عقب ماندگی نخبگانی ما در فناوری، ضربه‌های سختی به پیکرمان بزند!

جایی که زورش نرسد فرماندهٔ مجاهدی مثل حاج جواد یا همان حاژ ژواد لبنانی‌ها را با کمک نفوذی‌ها با بمب گذاری سر راه حرکتش به شکل محاسبه شده شهید کند!

همه مساجد مهم مناطق مرزی را زده! هر جا مرکز سلامت و حسینیه و فعالیت‌های بسیج حزب توأمان بوده ساختمانش را با خاک یکسان کرده! به درختانی و کوهستانی هم که احتمال حضور مجاهدان و ادوات را می‌داده رحم نکرده! اما اینطور نیست که فکر کنی همه جا ویرانه است! نه همه جا طبیعتی زیباتر از شمال ایران، خانه‌هایی سالم و در عین حال نقاطی بی‌رحمانه تخریب شده است! فکرش را هم نمی‌کرده که مردم و نیروهای مقاومت اینگونه روبروی این همه زور و تکنولوژی او بایستند!

به منطقه الفجیرة رسیدیم همان گورستان مرکاواها در جنگ ۳۳ روزه! اینجا ها را هم نتوانسته بود قبل آتش بس بگیرد! و بعد آتش بس به مدد نیروهای صلح جو! و بی طرف! یونیفل! سازمان ملل دستش رسیده بود که حتی آسفالت‌ها را هم خراب کند اشیا هم از دست شرارت اعظم یعنی اسرائیل امان ندارند چه رسد مردم! به طیبة می‌رسیم حدوداً ۴ کیلومتری مرز همان جایی که حزب الله تا بعد از ظهر قرار است خبرنگاران را به آنجا بیاورد رفیق میدان‌شناسمان که از همین اطراف با او آشنا شدیم و خودش یکپارچه ایمان و عقل است جابه جا از اتفاقات و افراد و مناطق را تعریف می‌کند.

یک جا کنار طبیعت با هم عکس گرفتیم، گفتم عکس خوبی برای اینکه بعد شهادتت روی پروفایل بگذاریم شد، گفت بعد شهادت شما ان‌شاءالله در میدان طیبة متوجه شدیم که پنچر کردیم! بی‌خیالی زیادی می‌خواهد که وسط خرابه‌های مرزی با ماشین کرایه‌ای دنبال پنچرگیری لاستیک خیلی کهنه ماشین باشی، خب همانگونه که با اعتماد به نفس تا اینجایش را آمدیم و مثل بچه‌های کف بعلبک و هرمل و صور و صیدا و بیروت و حومه رانندگی می‌کردیم قاعدتاً پنچرگیری هم همان است!

قصد داشتیم به عدیسه در خود مرز برویم اما حالا باید در نزدیکی مرز با اسرائیل پنچری‌ها را می‌گرفتیم چه از فهم‌هایمان، چه از دغدغه‌هایمان چه از رخش قراضه حامل! سراغ نماینده شعبی و مردمی سازندگی حزب می‌رویم همان که جایگزین کسی شهید سه ماه قبل بود اینجا همه چیز تازه و زنده و وسط میدان نبرد است، روحیه‌ها روحیه زندگی در منطقه جنگی است.

به او می‌گویم مردم در ایران نگرانند حزب بعد سید و بعد این جنگ‌های سخت سازمانش را از دست داده باشد جواب می‌دهد: حزب مثل شیری است که خانه اش را روی سرش خراب کردند اما شیر زنده است! شیر خانه را دوباره خواهد ساخت! می‌گفت: فکر نکنید اسرائیل در جنگ توانست به طیبه برسد، هرگز نگذاشتیم! زورش را زد و نرسید، به اینجا هم بعد آتش بس و به کمک یونیفل رسید!

حرفش مانند همه مجاهدان دیگری بود که دیدیم آری شیر زخمی ما زنده است و به قول خود مردمان لبنان انگار با توکل تر از قبل شده به تنها نیروی قابل اتکا در عالم یعنی خدا و اینگونه است که حزب خدا زنده‌تر می‌شود.

 

ارسال نظر