چرا بعد از حاج قاسم فرزندان شهدا دوباره یتیم شدند؟/ شهیدی که امید سردار سلیمانی بود

حاج قاسم با وجود مشغله‌های فراوان خصوصاً در میدان جنگ، سرکشی به خانواده‌های شهدا را فراموش نمی‌کرد و هرازگاهی پای درددلشان می‌نشست، اما بعد از شهادت سردار هیچ کس حالی از ما نپرسیده و اینکه فرزندان شهدا می‌گویند دوباره یتیم شده‌ایم به این دلیل است.

به گزارش عاشورانیوز به نقل از خبرگزاری فارس، ۱۳ دی‌ماه دومین سالروز شهادت الگوی اخلاق و عمل سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی به دست نیروهای تروریست آمریکایی است.

این شهید عزیز به معنی واقعی مرد میدان بود و با وجود مشغله‌های فراوان در همه عرصه‌های دفاعی، اجتماعی، فرهنگی، خانواده، دیانت و... زبانزد بود و اخلاق و عملش الگویی برای نسل‌ها خواهد ماند.

از جمله ویژگی‌های این شهید عزیز سرکشی مرتب به خانواده‌های شهدا بود، او ساعت‌ها پای صحبت خانواده‌های معظم شهدا می‌نشست و به حرف‌ها درد‌دل‌های آنها گوش می‌داد و برای رفع مشکلاتشان شخصاً اقدام می‌کرد.

به مناسبت دومین سالگرد شهادت این سردار رشید اسلام با برخی خانواده‌های شهدا به گفت‌وگو نشستیم تا خاطرات آنها را درباره شهید سلیمانی با هم مرور کنیم.


شهید سلیمانی و شهید 
حسین رضایی در سوریه و در جمع مدافعان حرم

شهید حسین رضایی از جمله شهدایی است که در مبارزه با تکفیر و در دفاع از حرم آل الله مدتی در کنار سردار سلیمانی جهاد کرد و نهایتاً در همین راه به شهادت رسید. پس از شهادت حاج حسین رضایی، سردار سلیمانی چند نوبت با خانواده این شهید عزیز دیدار کرد که برای روایت این‌دیدار‌ها دقایقی با زهرا حاجی کریم همسر شهید رضایی به گفت‌‌وگو نشستیم.

از شهید رضایی بگویید، از اعزامش به سوریه و چگونگی آشنایی‌اش با حاج قاسم برایمان توضیح دهید.

همسرم در تهران کار آموزش را برعهده داشت اما در ادامه راهی سوریه شد، کارش در سوریه هدف قرار دادن مواضع دشمن به وسیله موشک کورنت بود و به اذعان همرزمانش و از جمله سردار سلیمانی همه تیرهایش دقیق به هدف می‌خورد، تا جایی که به خاطر این قابلیت در میدان نبرد مورد توجه و عنایت حاج قاسم قرار داشت.

پس از شهادت همسرم حاج قاسم به منزل ما آمد و به وصف این شهید عزیز پرداخت. حاج قاسم می‌گفت: در سوریه نیروها را به اسم صدا نمی‌کردیم و هرکس را با لقبی خطاب قرار می‌دادیم، شهید رضایی را در سوریه ابوحامد خطاب می‌کردیم. ابوحامد یکی از نیروهای خوب من بود و عِرق و امید خاصی به او داشتم. این شهید عزیز مواضع دشمن را دقیق و به درستی هدف قرار می‌داد و در جنگ وزنه‌ای به حساب می‌آمد.


حضور سردار سلیمانی در منزل شهید رضایی

حاج قاسم می‌گفت: ابوحامد یکی از نیروهای خوب من بود و عِرق و امید خاصی به او داشتم. این شهید عزیز مواضع دشمن را دقیق و به درستی هدف قرار می‌داد و در جنگ وزنه‌ای به حساب می‌آمد

حاج قاسم خاطره‌ای هم از شهید رضایی گفتند؟

بله، حاج قاسم خاطره‌ای از شهید رضایی برای ما بیان کرد و گفت: در سوریه گاهی جنگ‌ به شهرها کشیده می‌شد و مردم بی‌گناه زیر آتش دشمن قرار می‌گرفتند. یکبار دشمن با ماشینی مسلح در نقطه‌ای مخفی شده بود و هرگاه فرصت می‌کرد با این ماشین مسلح از مخفی‌گاه خارج می‌شد و ضمن هدف قرار دادن مواضع ما، مردم بی‌گناه را هم مورد حمله قرار می‌داد و فوراً به مخفیگاهش می‌رفت. حدود یک هفته از این اتفاق گذشت و نتوانستیم این ماشین را ردیابی و هدف قرار دهیم.

یک روز به بچه‌ها گفتم هرکس بتواند این ماشین را رصد کرده و منهدم کند جایزه‌ای ویژه نزد من دارد، همه کسانی که کارشان به این امر مربوط می‌شد برای زدن این ماشین به کمین رفتند، تا اینکه ابوحامد در بی‌سیم گفت من در نقطه‌ای قرار گرفته‌ام که ماشین دشمن در تیر‌رسم قرار دارد و حتماً آن را می‌زنم. همین هم شد و ابوحامد با یک شلیک ماشین دشمن را منهدم کرد.

جایزه ویژه حاج قاسم به ابوحامد برای زدن دشمن

من به قدری از این کار ابوحامد خوشحال شدم و به وجد آمدم که به سرغش رفتم و فراموش کردم که نباید او را با نام خودش صدا کنم و به او گفتم، حسین جان گل کاشتی.

سردار سلیمانی بابت این کار انگشتری باارزشی را به حسین هدیه داده بود. حاج قاسم همیشه انگشتر عقیق به دیگران هدیه می‌داد اما این‌بار انگشتری فیروزه به همسرم هدیه داده بود گفته بود: این انگشتری را از آقا هدیه گرفتم و برایم خیلی باارزش است اما این کار بزرگی که کردی ارزش بالایی دارد و آن را به تو هدیه می‌دهم.


شهید سلیمانی و فرزند شهید رضایی در محفلی با حضور فرزندان شهدا

حاج قاسم همیشه انگشتر عقیق به دیگران هدیه می‌داد اما این‌بار انگشتری فیروزه به همسرم هدیه داده و گفته بود: این انگشتری را از آقا هدیه گرفتم و برایم خیلی باارزش است اما شما با زدن دشمن کار بزرگی که کردی و ارزش بالایی دارد و آن را به تو هدیه می‌دهم

از روزی که حاج قاسم به منزلتان آمد بیشتر بگویید.

من همیشه گمان می‌کردم شخصی مانند سردار سلیمانی ده‌ها محافظ و بادیگارد دارد و رفت و آمدش به سختی انجام می‌شود، اما روزی که به منزل ما آمدند بسیار متعجب شدیم، سردار خودش تنها بود و گمان کنم فقط یک راننده داشت که محافظش هم بود، انسانی بسیار خاکی، مردمی و صمیمی با همه خصوصاً با فرزندان شهدا بود. به منزل ما که آمد هم به همین صورت با پسرم گرم صحبت شد و کنار ما چای خورد و از سوریه برایمان گفت. از همسرم گفت. به بچه‌ها توصیه کرد که در تحصیل علم کوشا باشند.

حاج قاسم مثل یک پدر دلسوز با بچه‌های شهدا صحبت می‌کرد و دست محبت بر سرشان می‌کشید

به همراه پسرم وسایل باقی‌مانده از شهید را دیدند و با جانمازی که از شهید برایمان به یادگار مانده بود دو رکعت نماز خواند. مانند یک پدر دلسوز و مهربان با بچه‌ها صحبت می‌کرد و دست محبت بر سرشان می‌کشید، این خصوصیتی است که حاج قاسم نه فقط با ما بلکه با همه خانواده‌های شهدا داشت و به واقع مانند پدر بود برای فرزندان شهدا.

پیش از آمدن سردار فرزندم در خواب دید که پدرش گفتم دوستم میهمان شماست

گویا فرزند شما آمدن سردار به منزلتان را در خواب دیده بود، در این باره توضیح دهید.

بله، پسرم شب قبل از آمدن حاج قاسم پدرش را در خواب دیده بود که به او گفته بود، فردا یکی از دوستان عزیز من به دیدار شما می‌آید، پسرم نمی‌دانست چه کسی می‌آید و از آنجایی که فردای آن شب در دانشگاه کلاس داشت، نامه‌های نوشت و گفت: اگر دوست بابا آمد این نامه را به او بدهید. آن روز حاج قاسم تنها پس از چند ساعت از خواب پسرم به خانه ما آمد و همه ما غافلگیر شدیم.


سرکشی حاج قاسم از فرزندان شهید رضایی

حاج قاسم چه توصیه‌هایی به شما و فرزندانتان داشتند؟

به من گفتند: شهدای مدافع حرم با شهدای جنگ فرق دارند، مدافعان حرم مظلوم هستند، زیرا برخی گمان می‌کنند برای پول به سوریه می‌روند، از این رو وظیفه شما است که شهدای مدافع حرم را به دیگران بشناسانید، همچنین به فرزندانم توصیه کرد که خوب درس بخوانید و با رشد علم و دانش در دهان دشمن بزنید. همچنین توصیه اکید داشتند که پیرو ولایت فقیه و پشتیبان ولایت باشید، جالب است اینها توصیه‌هایی است که همسرم در وصیت‌نامه‌اش به فرزندان داشت و حاج قاسم هم درست همین نکات را برای بچه‌ها بازگو کرد.

سردار سلیمانی با دقت پی‌گیر مشکلات خانواده‌های شهدا بود

توصیه اکید داشتند که پیرو ولایت فقیه و پشتیبان ولایت باشید، جالب است اینها توصیه‌هایی است که همسرم در وصیت‌نامه‌اش به فرزندان داشت و حاج قاسم هم درست همین نکات را برای بچه‌ها بازگو کرده بود

حاج قاسم پی‌گیر مشکلات و کمبود‌های ما هم بود و ضمن پرسیدن این موضوع قول مساعد داد که مشکلاتمان را رفع کند، همچنین فرزند دیگرم که برای دوست پدرش نامه نوشته بود، در نامه برخی از مشکلات و کمبود‌هایش را هم بیان کرده بود که سردار عزیز تا مدت‌ها بعد پی‌گیر مشکلات ما بود.

شما همین یک دیدار را با حاج قاسم داشتید یا اینکه باز هم با او دیدار کردید؟

شهید سلیمانی مرتب جویای احوال خانواده‌های شهدا بود و هرچند وقت یکبار خانواده‌ها را دعوت می‌کرد و بسیار صمیمی با خانواده‌ها گفت‌وگو می‌کرد، البته در این دیدارها همیشه دور حاج شلوغ بود و خانم‌ها کمتر می‌توانستند با او صحبت کنند، اما فرزندانم همیشه نزد حاج قاسم می‌رفتند بضمن احوال‌پرسی با سردار صحبت می‌کردند.


شهید سلیمانی و فرزند شهید رضایی در محفلی با حضور فرزندان شهدا

وقتی حاج قاسم با پای پیاده به میهمانی شهدا می‌رفت

جالب است یکبار برای یکی از همین محافل دعوت شده بودیم و در نزدیکی آنجا پسرم در ماشین سرش در گوشی بود و داشت آدرس را چک می‌کرد که یک شخص جلو آمد و آدرس تالار را از ما پرسید، پسرم بدون اینکه به آن شخص نگاه کند پاسخش را داد و گفت ما هم آنجا می‌رویم در همین حال پسرم سرش را بلند کرد و دید حاج قاسم پیاده آمده و دنبال آدرس محل برگزاری محفل خانواده‌های شهدا است. پسرانم همان‌جا از ماشین پیاده شدند و در کنار حاج قاسم قدم‌زنان باقی مسیر را طی کردند و به تالار رفتند.

از شهید رضایی بگویید، چگونه به سوریه رفت و چطور با حاج قاسم آشنا شد؟

همسرم در تهران مسئول آموزش نیروهایی بود که به سوریه اعزام می‌شدند، مدتی در یگان آموزش خدمت کرد، اما در ادامه راه قصد رفتن به سوریه کرد که با او مخالفت کردند. اما شهید رضایی زیربار نمی‌رفت، می‌گفت: نیروهای من دسته دسته به سوریه می‌روند و شهید می‌شوند، خبر شهادت نیروهایش خیلی او را ناراحت می‌کرد اما شهید همدانی که مافوق همسرم بود با اعزام او به سوریه مخالف بود.

سردار سلیمانی در نامه‌‌ای نوشت که به ابوحامد نیاز داریم و باید در سوریه بماند

شهید رضایی نزد سردار همدانی رفت و گفت: اگر می‌گویید نرو، نمی‌روم اما فردای قیامت باید خودتان جواب حضرت زهرا (س) را بدهید که چرا من به سوریه نرفتم. با این صحبت سردار همدانی پذیرفت که فقط ۴۵ روز به سوریه اما آنجا سردار سلیمانی در نامه‌‌ای نوشت که به ابوحامد نیاز داریم و باید اینجا بماند

یک شب همسرم هنگام نماز مغرب و عشاء به سراغ شهید همدانی می‌رود و پیشانی او را می‌بوسد و می‌گوید، اگر می‌گویید نرو، نمی‌روم اما فردای قیامت باید خودتان جواب حضرت زهرا (س) را بدهید که چرا من به سوریه نرفتم. با این صحبت سردار همدانی پذیرفت که همسرم برای مأموریت ۴۵ روزه به سوریه برود. شهید رضایی بسیار از این اتفاق خوشحال شد و در سوریه بسیار با انگیزه بود و به قدری در میدان رزم قابلیت‌هایش را نشان داد که سردار سلیمانی در نامه‌‌ای نوشت که در سوریه به ابوحامد نیاز داریم و باید اینجا بماند. اینگونه تا شهادت در سوریه خدمت کرد و به اذعان حاج قاسم آنچه در تهران به بچه‌ها آموزش می داد در میدان نبرد به بهترین نحو اجرا می‌کرد.


شهید حسین رضایی

از شهید رضایی بیشتر برایمان بگویید.

شهید رضایی متولد ۱۳۴۹ روستایی از توابع اصفهان بود، او در روستا بزرگ شده بود و بسیار سخت‌کوش، پرتلاش و پرکار بود، می‌گفت: باید تا جان در بدن داریم به تحصیل علم مشغول باشیم و اینگونه ۲ فوق لیسانس گرفت. مداح اهل بیت (ع) بود و در هیأت به مردم قرآن یاد می‌داد، پسرم هم با کمک پدر حافظ قرآن شد. در ادامه وارد سپاه شد و ۱۴ بهمن سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرم آل‌الله در نبل الزهراء سوریه به شهادت رسید.

بعد از شهادت سردار فرزندان شهدا دوباره یتیم شدند

برخی از فرزدان شهدا پس از شهادت سردار سلیمانی می‌گویند: گویا ما دوباره یتیم شده‌ایم، آیا فرزندان شما هم پس از شهادت سردار چنین حالی دارند؟

به واقع چنین است و نه تنها فرزندان من بلکه همه فرزندان شهدا بعد از حاج قاسم دوباره یتیم شده‌اند، او به واقع مرد میدان بود و با وجود مشغله‌های فراوان خصوصاً در میدان جنگ اما سرکشی به خانواده‌های شهدا و احوال‌پرسی از آنها و حل مشکلاتشان را فراموش نمی‌کرد و همواره در کنار ما بود. هرازگاهی خانواده‌های شهدا را جمع می‌کرد و پای درددلشان می‌نشست. بسیاری از فرزندان شهدا پس از دست دادن پدر حال روحی خوبی ندارند، دچار افسردگی هستند و نیاز است که کسی با آنها درد و دل کند، بعد از شهادت سردار هیچ کس حالی از ما نپرسیده و اینکه فرزندان شهدا می‌گویند دوباره یتیم شده‌ایم به این دلیل است.


حضور سردار سلیمانی در منزل شهید رضایی

حاج قاسم با وجود مشغله‌های فراوان خصوصاً در میدان جنگ، سرکشی به خانواده‌های شهدا را فراموش نمی‌کرد و هرازگاهی پای درددلشان می‌نشست، اما بعد از شهادت سردار هیچ کس حالی از ما نپرسیده و اینکه فرزندان شهدا می‌گویند دوباره یتیم شده‌ایم به این دلیل است

حاج قاسم نمی‌گذاشت در نبود پدر فرزندان شهدا با مشکل روحی، عاطفی و حتی تربیتی مواجه شوند و آسیب ببینند و پس از شهادت او این دست محبت از سر فرزندان شهدا کم شده و کسی حتی یک‌بار هم سراغی از ما نگرفته است.

فرازی از وصیت‌نامه شهید حسین رضایی

ولایتی باشید و پیرو خط رهبر، نکند قدمی جلو یا عقب‌تر از ایشان حرکت کنی، همه کارتان با رهبری باشد، خدا را شاکرم که در زمان امام خمینی (ره) ‌به دنیا آمده‌ام و خدا را شاکرم که در زمان امام خامنه‌ای به وظیفه‌ام عمل می‌کنم و افتخار من این است که در زمان سیدعلی به این شهادت دست پیدا می‌کنم.

انتهای پیام/

ارسال نظر