با گذشت قریب به 7 ماه از خروج آمریکا از برجام و با در نظر گرفتن تحولات جهانی و منطقهای آیا همچنان بازگشت به میز مذاکره تنها راه حل ایران خواهد بود؟
به گزارش عاشورا: با نگاهی گذرا به اظهارات ترامپ، بیشک هیچ نقطه مثبتی نسبت به توافق دموکراتها با ایران نخواهیم یافت. از ابتدای رویکار آمدن ترامپ، وی همواره برجام را مورد انتقاد قرارداده و پیش از انتخابات نیز وعده داده بود که توافق بد اوباما را به نسخه مطلوب خود که در آن اقدامات منطقهای ایران مورد مناقشه خواهد بود، بدل میکند. پس از انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده، وی همواره برجام را مورد انتقاد قرارداده و تهدید به خروج از برجام میکرد. گرچه برخی این اظهارات را صرفا تبلیغاتی و در راستای امتیازگیری بیشتر آمریکا از ایران میدانستند، اما با خروج آمریکا از برجام در 18 اردیبهشتماه سال جاری، مشخص شد که ترامپ از ابتدا به دنبال خروج از برجام بوده و صرفا تلاش داشته تا این اقدام را در زمان مناسبی صورت دهد. از جمله شرایطی که زمان مناسب مدنظر ترامپ را مشخص میکرد، شرایط منطقهی جنوب غرب آسیا در اولویت اول و در وهله دوم موقعیت ایران در مناسبات جهانی و روابط خود با دیگر کشورها بود.
مافیای نفت و دلار
دولتمردان سعودی در شرایطی بهار سال جاری را آغاز کردند که جنگ یمن با شدت بیشتری ادامه داشت و آنها در ایجاد سکوت رسانهای و مدیریت افکارعمومی موفقیت نسبی را بدست آورده بودند. دلارهای سعودی علاوه بر ایجاد سکوت رسانهای در یمن، به شدت در ایجاد وجهه مثبت از سعودیها و اقدامات آنها در منطقه بویژه در مقابله با ایران موفق عمل کرده بودند. دولت جدید سعودی عریانتر از سلف پیشین خود به سوی غرب متمایل شده و عملا نقش ژاندارم منطقه را برای آمریکا و متحدانش ایفا میکرد. زمزمههای عملیسازی معامله قرن (صفقة القرن) و نقش دولت جدید سعودی در روند آن از اقداماتی بود که ادامه روند تطهیر وجهه سعودی بدنبال داشت. در میان تمام این مسائل و طرحها، بن سلمان به تنهایی به عنوان چهره عربستان جدید خودنمایی میکرد. شخصی که به اعتراف صهیونیستها و آمریکاییها، میتوانست تمام طرحهای مطلوب آنها را جامه عمل بپوشاند.
بنسلمان و نگاه ضدایرانی وی یکی از نکاتی بود که ترامپ همواره در تصمیمگیریهای خود علیه ایران به آن توجه مینمود. تلاش دولت جدید سعودی برای ضربه به ایران در تمامی عرصهها قابل مشاهده بود. اطمینان به طرف آمریکایی بابت جبران کمبود تولید نفت در پی از سرگیری تحریمها علیه ایران و ثابت نگهداشتن قیمت این کالا در بازارهای جهانی، جلوگیری از ایجاد شوک نفتی در پی اعلام خروج آمریکا از برجام، مقابله با اقدامات منطقهای ایران، حمایت از گروههای مسلح و کشیدن درگیریها به داخل ایران، حمایت از گروههای تکفیری در سوریه و یمن به منظور ضربه به منافع ایران در منطقه و ... از جمله اقداماتی است که عربستان از سال گذشته بهشکل ویژهای در دستور کار خود قرارداده است. این اقدامات و نیز قول مساعدت ویژه سعودیها به آمریکا در خصوص خروج از برجام از جمله شرایطی بود که ترامپ را به خروج از برجام در آن برهه زمانی راضی کرد.
محور مقاومت، بازی سرنوشت
آمریکا و متحدینش در سالهای اخیر به خوبی دریافتهاند که قواعد بازی در سوریه به دست آنها نوشته نمیشود. برنامهربزی منظم و دقیق محور غربی، عربی، عبری که تغییر حاکمیت در سوریه را نشانه رفته بود، با سد محکم مقاومت در این کشور مواجه شده و آغاز ششمین سال جنگ داخلی در سوریه تنها به این دلیل است که برخی از بازیگران این محور هنوز نتوانستهاند با این واقعیت که آنها شکست خوردهاند، کنار بیایند. بهار سال جاری زمانی آغاز شد که محور مقاومت در سوریه درگیر وضعیت پیچیدهای بوده و محورهای مختلفی در عرصه میدانی و سیاسی پیش روی آنها قرار داشت. گفتگوهای فشرده بر سر منطقه شمال سوریه و بویژه استان ادلب درجریان بود و محور مقاومت قصد داشت تا مقدمات ایجاد توافق در این مناطق را ایجاد کند. در همین حین ارتش سوریه و نیروهای محور مقاومت درگیر پاکسازی مناطق ریف دمشق از وجود عناصر داعش بودند تا باردیگر آرامش کامل به پایتخت سوریه بازگردد. از طرف دیگر نشانههایی از عزم جدی این نیروها برای گشودن جبهه جنوبی و آزادسازی این مناطق از لوث وجود تکفیریهای وابسته به بازیگران منطقهای از جمله رژیم صهیونیستی دیده میشد. در سوی دیگر آمریکا و رژیم صهیونیستی با رصد مستمر اقدامات و تحرکات جبهه مقاومت طرحهایی را برای جلوگیری از طرحهای آتی محور مقاوما در سوریه تدارک دیده بودند. استفاده از اهرم نیروهای کرد در شمال سوریه به منظور ایجاد همگرایی ترکیه در اتخاد سیاستهای همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستی در مساله گفتگوها با محورمقاومت و حمایت سیاسی از مخالفین مسلح سوریه در مجامع بینالمللی از جمله تلاشهای آمریکا در بعد سیاسی بود. حمایت غیرمستقیم و بعضا مستقیم از نیروهای داعش در حملههای گاه و بیگاه به نیروهای مقاومت و گشودن جبهههای متعدد در مناطق مختلف در راستای عدم پاکسازی پایتخت سوریه و ایجاد امنیت در این منطقه از تلاشهای نیروهای آمریکایی، صهیونیستی بود. از طرف دیگر رژیم صهیونیستی نسبت به هرگونه تحرک ارتش سوریه و نیروهای مقاومت در منطقه جنوب سوریه هشدار داده و تهدید کرده بود در صورت شروع عملیات در جنوب، این رژیم به مقابله با اقدامات محورمقاومت خواهد پرداخت. در این میان هرازگاهی نیر شاهد عملیاتهای محدود رژیم صهیونیستی به محور مقاومت بودیم. این عملیاتها که با حمایت کامل آمریکا صورت میگرفت، رژیم صهیونیستی را به این جمعبندی رسانده بود که محورمقامت توان پاسخگویی به اینگونه اقدامات را نداشته و از این رو شاهد افزایش تعداد و حجم این عملیاتها بودیم. آرامش نسبی در مناطق فلسطین اشغالی و بویژه باریکه غزه، عدم پاسخ به اقدامات خصمانه این رژیم در سوریه، حمایت کامل آمریکا از این رژیم و البته این تفکر که ایران در رابطه با خروج آمریکا از برجام، اقدام غیرمنتظرهای صورت نخواهد داد، این رژیم را در حاشیه امنی قرار داده بود. این موقعیت و شرایط گرچه ویژگیهای ایدهآل بودن را نداشت، اما با تامین خواستههای حداقلی رژیم صهیونیستی، آمریکا را بر آن داشت تا در این شرایط اقدام به خروج از برجام نماید.
قواعد بازی تغییر میکند
آنچه در بالا ذکر شد را میتوان خلاصهای بر مهمترین شرایط منطقهای دانست که آمریکا را را به اینکه بهترین زمان برای خروج از برجام رسیده، قانع کرد. در چنین شرایطی، ترامپ در 18 اردیبهشتماه خروج از برجام را امضا کرد. ترامپ زمانی امضای خروج از برجام را مینگاشت که گمان میکرد با توجه به شرایط منطقهای ایران، خروج از برجام زمینه را برای بدتر شدن اوضاع ایران در منطقه فراهم کرده و وضع تحریمهای جدید و به تبع آن وقوع بحران اقتصادی، به همراه شرایط منطقهای در ماههای بعد ایران را ناچار به تندادن به دور جدیدی از مذاکرات با آمریکا خواهد کرد. در این شرایط آمریکا با ترسیم فضای مطلوب خود از پسابرجام با پیشفرض گرفتن بازگشت ایران به میز مذاکرات، مفاد توافق جدید را شامل مسائل منطقهای ایران و نیز مساله موشکی ایران مطرح میکرد تا جاییکه ترامپ با تبختر خاصی اعلام کرد که آنها (ایران) مجبوراند به میز مذاکره بازگردند. اما آنچه ترامپ پیشبینی نمیکرد، اتفاقاتی بود که میتوانست شرایط منطقه را کاملا به نفع ایران تغییر دهد.
به فاصله تنها یک روز از خروج آمریکا از برجام، صدای غرش موشکهای مقاومت بر فراز آسمان جولان اشغالی شنیده شد تا زنگ آغاز تغییرات شرایط منطقه به صدا درآید. محورمقاومت که از مدتها پیش منتظر ایجاد فرصت مناسب به منظور پاسخ به تجاوزات رژیم صهیونیستی به خاک سوریه بود، پس از خروج آمریکا از برجام، اولین اقدام را در مقابله مستقیم با رژیم اشغالگر صورت داد تا حاشیه امن ایجاد شده برای صهیونیستها از بین برود. ادامه موفقیت عملیات در ریف دمشق منجر به پاکسازی کامل آن از گروههای تکفیری شد و ارتش سوریه به همراه نیروهای محورمقاومت عازم جنوب سوریه شدند تا با پاکسازی جنوب سوریه، مرز سوریه را فلسطین اشغالی را تامین کرده و اضطرابی دائمی را به این رژیم تحمیل نمایند که با پاکسازی درعا و قنیطره این مهم صورت پذیرفت.
حال صهیونیستها پس از سالها تلاش برای ایجاد امنیت در مرز با سوریه و حمایت بی دریغ از نیروهای تکفیری در استان قنیطره و درعا، جبهه مقاومت را در مرز جولان اشغالی میدیدند که استحکامات خود را برای اشراف بر مناطق فلسطین اشغالی برپا میکنند. با این تغییرات در جبهه میدانی، صهیونیستها پیامهایی را مخابره کردند تا شاید حداقل بتوانند از حضور نیروهای ایرانی در این مناطق جلوگیری کنند که این تلاشها نیز با در بسته مواجه شد.
اوضاع بد رژیم صهیونیستی در این حد باقی نماند و بفاصله چند ماه درگیریهای داخلی و موج بحران سیاسی و اجتماعی گریبان دولت نتانیاهو را گرفت و جبهه جدیدی را علیه این رژیم جعلی در داخل مرزهای فلسطین اشغالی گشود. در همین حال نتانیاهو دومینوی اشتباهات خود را تکمیل کرد و درگیری با حماس در باریکه غزه و موشکباران مناطق اشغالی توسط گردانهای عزالدین قسام به مثابه تیر خلاصی بر رویاهای اسرائیل امن در خاورمیانه زده شد تا عمر رویاپردازی اسرائیل پس از برجام زیاد به طول نکشد و درگیریهای گسترده و پیدرپی فرصت بهرهبرداری از دوران پسابرجام را از اسرائیل بگیرد.
در شمال سوریه نیز اوضاع آمریکاییها تعریفی ندارد. ترکیه که پس از حمایت آمریکا از کردها همواره نگاهی منفی به سیاستهای آمریکا در سوریه داشته، پس از قطع امید کامل از حمایت واشنگتن در برخورد با کردهای شمال سوریه، بار دیگر به میز مذاکرات با ایران و روسیه بازگشته و این بار مجبور است تا شرایط طرفهای مذاکره در خصوص برخی مناطق باقی مانده در دست تروریستها در شمال سوریه را بپذیرد. اصلی ترین منطقهای که ماه هاست مورد بحث و مناقشه بوده، استان ادلب سوریه است که به محل تجمع گروههای مسلح سوری تبدیل شده است. با حل و فصل مساله ادلب، بحران سوریه را میتوان در گامهای پایانی خود دید. حال با گذشت بیش از 7 سال آغاز درگیریها، در منطقهای کوچک اما راهبردی، نقطه اتصال خاورمیانه و اروپا و دروازه جنوب غرب آسیا، با وجود تعدد بازیگران منطقهای، فرامنطقهای و ... این جمهوری اسلامی ایران است که توانسته منافع خود را به طور کامل تامین کرده و از تهدید بوجود آمده در راستای افزایش توانمندی و عمق استراتژیک خود استفاده نماید.
در دیگر سوی میدان منطقهای، عربستان و دیگر شرکای منطقهای از جمله شیخنشینهای خلیج فارس، شرایط خوبی را پشت سر نمیگذارند. جنگ یمن در چهارمین سال خود هنوز هیچ دستاوردی برای سعودی و شرکایش نداشته است. طوفان قاطعیتی که قرار بود طی چند روز نسخه یمن و مردم اش را بپیچد، حال نتیجه معکوس داشته و طومار مسببان خود را پیچیده است. تلفات بالای نظامیان سعودی و مزدورانشان در یمن گرچه توسط دلارهای سعودی در بخش رسانهای سانسور میشود اما در بعد نظامی نشان از برخورد تیر سعودی به صخره سخت یمانی دارد. از دیگر سو محاصره یمن و از بین بردن اندک زیرساختهای این کشور توسط سعودی موجی از بحران انسانی را متوجه مردم یمن کرده است تا جاییکه سازمانهای بینالمللی نیز نتوانستند سکوت خود در برابر این هجمه وحشیانه را ادامه دهند و صدای مخالفت با سیاستهای جنگافزوزاانه و ضدبشری آل سعود در نقاط مختلف دنیا شنیده شد. در حالیکه آلسعود تمام تلاش خود را برای سانسور این واقعیت و بحران ایجاد شده در یمن بکارگرفته بود، رسوایی قتل جمال خاشقچی در کنسولگری سعودی در ترکیه عاملی شد تا چهره واقعی حقوق بشر سعودی و شخص بنسلمان برای مردم جهان آشکار شود. عواقب قتل این روزنامهنگار به سرعت دامان حکام سعودی و شخص بنسلمان را گرفت و هجمهای بینالمللی را به سوی وی سوق داد تا جاییکه ترامپ نیز متوجه شد که هزینه حمایت از ولیعهد پرحاشیه سعودی از منافعی که وی برای انها به ارمغان آورده بیشتر شده است. با این ارزیابی برخی تحلیلگران بازگشت مشکوک احمدبن عبدالعزیز برادر ملک سلمان را عربستان را در راستای انتقال قدرت میدانند و معتقداند بازگشت وی که مدتی در لندن به سر میبرد، برای به چالش کشاندن بن سلمان یا یافتن فردی برای به چالش کشیدن ولیعهد کنونی سعودی بوده است واحمدبن عبدالعزیز با تضمین امنیتی مقامهای انگلیسی و آمریکایی به عربستان سعودی بازگشته است.
حال سعودی نیز که در ابتدای خروج آمریکا از برجام، این اقدام را مثبت ارزیابی کرده بود و برنامههای خود در تقابل با ایران را بیش از هر زمان دیگری به اجرایی شدن نزدیک میدید، امروز بیش از هر زمان دیگری در منجلاب مشکلات داخلی و خارجی فرورفته است.
سخن پایانی
با توجه به آنچه بیان شد، میتوان اینگونه شرایط را توصیف کرد که رئیس جمهور آمریکا هنگامی فرمان خروج از برجام را صادر کرد که گمان میبرد برخی شرایط منطقهای بویژه شرایط منطقهای متحدین آمریکا در محور عبری-عربی به ثبات قابل قبولی رسیده و آنها آمادگی حمایت همه جانبه از تصمیم آمریکا را داشته و توان مقابله با قدرت منطقهای جمهوری اسلامی را نیز کسب کردهاند. حال با گذشت قریب به 7 ماه از آن تصمیم، اوضاع منطقهای به شکل قابل توجهی تغییر کرده و متحدینی که تا دیروز آماده مقابله با ایران و قدرت منطقهای آن میشدند، امروز با مشکلات قابل توجه داخلی و خارجی مواجه شدند تا جاییکه حتی ادامه وجود آنها در ابهام است. اسرائیلی که تا دیروز قصد داشت به حضور ایران در سوریه پایان دهد، امروز درگیر مشکلات داخلی سرزمینهای اشغالی شده و دشمن خود را در حال تقویت استحکامات در مرز جولان میبیند. در دیگر سو نیز گاوشیرده آمریکا با رسوایی ناشی از جنگ و قتل به چهرهای منفور در سطح جهان بدل شده و افزایش میزان سفارش اسلحه نیز دیگر کارگشا نخواهد بود.
در این شرایط که معادلات منطقهای کاملا به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده و دیگر اهرم فشاری در دست مرد دیوانه کاخ سفید وجود ندارد، زمزمههایی از آغاز دور جدیدی از مذاکرات شنیده میشود. منطق حکم میکند مذاکره با طرفی که به هیچ قانونی پایبند نیست کاری بیهوده است و مخصوصا در این زمان که طرف مقابل از تمامی اهرمهای خود استفاده کرده و عملا قادر به انجام کاری بیش از آنچه انجام داده نیست، جهالت یا خیانتی آشکار است. از این سو انتظار میرود این گفتهها در حد گمانهزنی بوده و هیچگاه جامه عمل به خود نپوشد.
ارسال نظر