محمدحسین رجبی دوانی در هجدهمین قسمت برنامه «تنهای تنها» از رشادت اهل بیت (ع) و شکوه حرکت امام حسین (ع) سخن گفت
به گزارش عاشورا به نقل ازباشگاه خبرنگاران جوان، در محرم و صفر امسال، باشگاه خبرنگاران جوان برنامهای گفتوگو محور با نام «تنهای تنها» را تدارک دیده است که در حدود ۳۰ دقیقه به زندگی افرادی میپردازد که کارشان به گونهای متفاوت با محرم و امام حسین (ع) گره خورده است.
برنامه «تنهای تنها» که در این ایام از سایت باشگاه خبرنگاران جوان تقدیم شما میشود، در هجدهمین قسمت خود میزبان محمدحسین رجبی دوانی مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام بوده است
آقای رجبی دوانی؛ در ابتدا میخواهیم به سالهای ۶۰ و ۶۱ هجری قمری برگردیم و بررسی کنیم که در آن زمان رسانه دست چه کسی بود؟
مهمترین رسانه در آن زمان منبر بود. مسجد در اختیار حکومت بود و مسجد جامع هر شهر در اختیار فرمانروای آن شهر؛ اما اطلاعات در کوچه و بازار هم رد و بدل میشدند.
اگر منظور شما این باشد که چگونه اطلاعات مرتبط با واقعه عاشورا به دست ما رسیده است، باید بگویم امام حسین (ع) حرکت خود را از مدینه آغاز کردند. سپس به مکه آمدند و ۴ ماه و ۴، ۵ روز در مکه بودند. ایشان سپس به سمت کوفه حرکت کردند و در کربلا فرود آمدند.
این اطلاعات از چند طریق به دست ما رسیدهاند؛ امام سجاد (ع) که خود در عرصه حضور داشتند و پا به پای پدر فضا را درک کردند، واقعه کربلا را از نزدیک دیدند و بخشی از آنچه که ما درباره واقعه عاشورا میدانیم، به نقل از ایشان است.
برخی از وقایع هم به نقل از حمید بن مسلم عضدی است که به اصطلاح امروز خبرنگار بوده و از طرف دستگاه حکومت کوفه وظیفه داشته است، صحنههای مختلفی را که در جنگ کربلا میبیند، ثبت و ضبط کند. او در واقع رسانه حکومت بود. برخی از وقایع کربلا هم از طریق عاملان فاجعه کربلا به دست ما رسیده است. آنها تصور نمیکردند که روزی فردی به نام مختار بن ابوعبید ثقفی به خونخواهی امام حسین (ع) قیام کند. بنابراین با آب و تاب تعریف میکردند که در جریان واقعه عاشورا چه کارهایی را انجام دادهاند.
ضحاکبن عبدالله مشرقی در بین راه به امام حسین (ع) پیوست، اما شرط کرد که تا زمانی همراه امام سوم شیعیان باشد که بودنش فایدهای داشته باشد. این شخص هم شاهد برخی از حوادث میان راه بوده و آنها را نقل کرده است.
ضحاک در روز عاشورا نیز با دشمن جنگید، اما در عصر عاشورا زمانی که متوجه شد امام حسین (ع) یکه و تنها مانده است، شرط خود را به امام سوم شیعیان یادآوری کرد و گفت با اسبی که در خیمه آماده کردهام، میگریزم! امام حسین (ع) به او اجازه داد که از مهلکه بگریزد بنابراین بخشی از وقایع عاشورا نیز به نقل از ضحاکبن عبدالله مشرقی به دست ما رسیده است.
عقبه بن سمعان غلام حضرت رباب هم یکی دیگر از راویان واقعه عاشورا بود. این شخص در روز عاشورا همراه امام سوم شیعیان بود و با دشمن جنگید، سپس اسیر شد و به عمر سعد که قصد کشتنش را داشت، گفت: من غلام بودم و چون غلام و برده از خودش اختیاری نداشت و باید تابع اربابش میبود، آزاد شد.
برخی میگویند وقتی حضرت زینب (س) وارد شهر کوفه شد، در زمان خواندن خطبه طوفانیشان خیلی از افراد حاضر در آن مجلس منقلب شدند. در میان این افراد اشخاصی از سپاه یزید و عمر سعد نیز دیده میشدند. آیا چنین حرفی درست است؟
در نقلهای معتبر تاریخی داریم، وقتی اسرای اهل بیت (ع) را در روز ۱۲ محرم وارد کوفه کردند، مردم برای تماشا آمده بودند. بسیاری از آنها در ابتدا نمیدانستند چه اتفاقی افتاده است؛ یعنی اطلاع نداشتند که کار به جایی رسیده است که فرزند رسول خدا را کشتهاند و اهل بیت ایشان را به اسارت آوردهاند. البته این افراد از رفتن لشکر از کوفه خبر داشتند، اما تا آن زمان سابقه نداشت که مسلمان به اسارت و در بند شهر به شهر حرکت کند و چنین فاجعهای با خاندان پیامبر خدا اتفاق افتاد.
مردم با دیدن اسیران اهل بیت (ع) هاج و واج شدند و به شدت به هم ریختند؛ لذا گریه کردند. حضرت زینب (س) نیز با خطابه بسیار آتشین و تکاندهندهای که راوی میگوید گویی امیرالمؤمنین (ع) بود که بر منبر کوفه خطبه میخواند، عمق فاجعهای را که مردم کوفه مرتکب شدند، بازگو کرد. مردم کوفه هم با شنیدن خطبه بر روی خود میزدند و میگفتند خودمان با دستمان، خودمان را هلاک کردیم و متوجه نشدیم.
در این فضا امام سجاد (ع) توانست خطابهای را بیان کند و مردم با شنیدن این خطابه چنان به هم ریختند و منقلب شدند که گفتند ای فرزند رسول خدا ما حاضریم تو را یاری کنیم و با دشمنانت بجنگیم. این اتفاق زمانی افتاد که لشکر جنایتکار حاضر در کربلا اسرا را به کوفه آوردند.
در این زمان حضرت سجاد (ع) رو به مردم کوفه کرد و فرمود: ما چشم به یاری شما نداریم و همانقدر که بر ضدمان نباشید، برایمان کافی است.
یاران صدیق حضرت امیرالمؤمنین (ع) در آن زمان کجا بودند؟
عبیداللهبن زیاد در زمان ورود به کوفه شماری از شیعیان خاص امیرالمؤمنین علی (ع) را دستگیر کرد و به زندان انداخت. او میثم تمار را قبل از واقعه کربلا آورد و چون میثم تمار مرتب مدح امیرالمؤمنین علی (ع) را میگفت، او را به درخت خرمایی بست و زبان او را قطع کرد.
در ۱۱ محرم تا اول صفر سال ۱۳۶۱ هجری قمری اتفاقات زیادی برای خاندان اهل بیت (ع) افتاد، اما اکثر مقاتل اینگونه نقل کردهاند که کاروان اهل بیت (ع) در اول صفر به شام میرسند، این نقل تا چه اندازه درست است؟ اگر چنین باشد به نظر میرسد برخی از زوایای تاریخ واقعه عاشورا تاریک هستند و درست بیان نشدهاند.
مسلم است که در روز ۱۲ محرم اسیران آلالله را وارد کوفه کردهاند و بعد از برخورد ابنزیاد با حضرت زینب (س) و حضرت سجاد (ع)، این بزرگواران را به زندان انداختند و ابنزیاد پیک تیزپایی به شام فرستاد و خطاب به یزید عنوان کرد که ما پیروز شدیم و حسین (ع) کشته شده است بنابراین برای اسرا تعیین تکلیف کنید. این پیک یک هفتهای رفت و برگشت و جواب یزید را برای ابنزیاد آورد که اسیران را در بند کنید و آنها را به شام بفرستید.
بر اساس این اطلاعات، کاروان اسیران آلالله در روز ۱۹ محرم به سمت شام حرکت کردند و در اول صفر به دمشق و مرکز شام رسیدند.
اسرا در روز اول صفر به مجلس یزید رفتند. در آنجا برخوردها با اهل بیت (ع) چگونه بود؟
به نظر میرسد که ورود کاروان اسیران آلالله به شام ۲، ۳ ساعت قبل از ظهر بوده است. وقتی که کاروان به نزدیک دروازه شهر شام رسید، شمر که ریاست افراد همراه با اسیران آلالله را برعهده داشت، برخلاف خواست بانوان حرم عمداً دستور داد که سرهای مطهر را لا به لای کاروان ببرند؛ در واقع اسیران آلالله را با زجر وارد شهر دمشق کردند. مردم از بدو ورود تا میدان مرکزی شهر به اسیران توهین کردند و فاجعه به جایی رسید که خاندان اسیر رسول خدا (ص) را در جایی در معرض دید مردم قرار دادند که بردگان و اسیران کافر را برای فروش در آنجا عرضه میکردند.
سپس عزیزان پیامبر (ص) را به دربار یزید بردند. یزید جشن مفصلی گرفته بود و حضرت زینب (س) در آنجا با بیان بسیار کوبنده یزید سرمست از پیروزی را چنان در هم شکست که اعتبار او در مقابل مهمانانش فرو ریخت. حضرت زینب (س) خطاب به یزید، فرمود: فکر نکن تو کسی هستی که من با تو همسخن شدهام. این از بد روزگار و حادثه است که کار به جایی رسیده است که من با تو سخن میگویم.
یزید در رأس بزرگترین افراد زمانه خودش بود؛ زیرا در آن زمان بجز حکومت اسلام، حکومت معتبر دیگری نبود و حکومت روم ضربه زیادی از مسلمانان خورده بود.
امام سجاد (ع) نیز در این مجلس خودش را به زیبایی معرفی کرد و کار به جایی رسید که یزید رسوا شد و فرارسیدن زمان اذان را بهانهای برای قطع سخنان امام سجاد (ع) کرد.
سفیر روم وقتی متوجه شد سر مقدسی که به مجلس یزید آورده شده متعلق به فرزند دختر پیامبر اسلام است، به شدت منقلب شد و ابراز برائت کرد. از طرف دیگر وقتی یزید اعلام کرد که وقت نماز است، بسیاری از مهمانانش که تا آن زمان او را نه خلیفه رسولالله بلکه خلیفه خدا روی زمین میدانستند، حاضر نشدند به او اقتدا کنند.
در مقاتل چنین آمده است که قرار بود یزید آلالله را به شهادت برساند. دلیل انصرافش از این کار چه بود؟
افشاگریهای حضرت زینب (س) و حضرت سجاد (ع) در مجلس بزم یزید تأثیر زیادی روی حاضران داشت. در همین مجلس یکی از یاران یزید درخواست شرمآوری کرد و گفت: دختر حضرت فاطمه (س) را به عنوان کنیز به من بدهید.
یزید گفت:من در اینجا تصمیم میگیرم و حضرت زینب (س) نیز فرمودند در صورت موافقت با این درخواست باید به خروجت از دین اسلام اعتراف کرده باشی.
یزید در این لحظه عقب نشست. بعد از این یزید حتی نتوانست به سر مبارک حسین (ع) هم جسارت کند و مجبور شد که با اسیران اهل بیت (ع) ملاطفت داشته باشد. پس از آن در مجاورت کاخ یزید، مجلس عزاداری امام حسین (ع) برگزار شد.
کاروان اسیران چه زمانی از شام خارج شدند؟
متأسفانه اطلاعات ما درباره مدت حضور کاروان اسیران در شام، زمان خروجشان از این شهر و رسیدنشان به مدینه دقیق نیست.
کاروان پس از خروج از شام به چه سمتی رفتند؟
یزید دستور داد که کاروان اسرای کربلا برای برگشت به مدینه آماده شوند. نعمانبن بشیر انصاری که فرمانده کوفه بود، مأمور شد در خدمت اسیران آلالله باشد.
در برخی اسناد چنین آمده است که این عزیزان نخواستند مستقیم به مدینه بروند و ترجیح دادند راه خود را دور کنند و اول برای زیارت امام حسین (ع) به کربلا بروند. کاروانیان بعد از آن به مدینه رفتند.
ارسال نظر