حسن فرحان المالکی از آن دسته روحانیون اهل سنتی است که نگاهی مصلحانه به وضعیت جامعه سعودی داشته و از افکار افراط گرایان سعودی و وهابی به شدت انتقاد کرده است.
به گزارش عاشورا به نقل از خبرگزاری مهر، حکومت عربستان در سالهای اخیر به بهانههای واهی صدور حکمهای اعدامی را علیه متفکرین و فعالین این کشور صادر کرده است و در سکوت مجامع حقوق بشری و بین المللی این افراد که مخالفتهای فکری و اعتقادی با حکومت آل سعود داشته اند را به شهادت رسانده است. چندی پیش بود که ۳۷ شهروند عربستانی به اتهام واهی تفکرات تروریستی در این کشور اعدام شدند. اکنون نیز شنیدهها، خبر از صدور حکم اعدام برای حسن بن فرحان مالکی با طرح ۱۴ اتهام برای این اندیشمند عربستانی میدهد.
صدور حکم اعدام برای حسن المالکی در حالی صادر شده که وی از علمای اهل سنت و درس خوانده محافل علمی وهابیت و شاگرد «بن باز» مفتی معروف بوده است. این نشان میدهد که رویکرد آل سعود در برخورد با مخالفین خود فراتر از مسئله مذهب است و به هیچیک از فرق اسلام محدود نمیشود
گفتنی است قبل از این، چندین بار مالکی به خاطر نوشتهها و اظهارنظرهایش گرفتار زندان آل سعود شده بود. وی همچنین از منتقدان اعدام آیت الله شیخ نمر باقر النمر بود و حتی به دلیل اعتراض به حکم اعدام وی، بازداشت شد. شیخ نمر از علمای شیعه عربستان بود که توسط آل سعود به اعدام محکوم شد و به شهادت رسید. این در حالی است که صدور حکم اعدام برای حسن المالکی در حالی صادر شده که وی از علمای اهل سنت و درس خوانده محافل علمی وهابیت و شاگرد «بن باز» مفتی معروف بوده است. این نشان میدهد که رویکرد آل سعود در برخورد با مخالفین خود فراتر از مسئله مذهب است و به هیچیک از فرق اسلام محدود نمیشود.
فعالان وهابی در سالهای اخیر برای تخریب چهره فرحان المالکی و زمینه سازی برای اعدام وی، اتهام «ارتداد»، «شیعه شدن»، «دشنام دادن به خلفای راشدین و عایشه و صحابه» را درباره وی مطرح کرده اند حال آنکه واقعیت این است که مالکی گرچه در برخی از موضوعات به نظراتی شبیه شیعیان رسیده اما دلیلی بر اینکه به «تشیع اثنی عشری» رسیده باشد در دست نیست. او در یک خانواده اهل سنت حنبلی متولد شده و در محافل وهابیت تربیت یافته ولی طی سه دهه اخیر به تدریج به اجتهاداتی رسیده که او را از قید فرقههای موجود رها ساخته و به نسخهای منحصر به فرد از اسلام که رویکرد قرآنی و عقلگرا و متمایل به اهل بیت (ع) دارد رسانده است. وی یک دانشمند برجسته در زمینه تاریخ و حدیث به شمار میرود و نتایج برخی از تحقیقاتش را در قالب دهها کتاب و صدها یادداشت و مقاله حاوی «نقد علمی و مستند بر عقاید و رفتارهای وهابیت و داعش» منتشر کرده است.
در فهرست طولانی اتهامات فرحان المالکی، «منافق نامیدن معاویه»، «انتقاد از مسؤولان و مفتی عربستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس»، «تمجید از امام خمینی، ایران، حزب الله لبنان، انقلاب بحرین و انقلاب یمن» دیده میشود.
یکی از مهمترین اتهامات مالکی این است که حکومتهای عربی حاشیه خلیج فارس را به حمایت از «داعش و القاعده و افراطی گری وهابی» متهم کرده و خواستار «پایان خونریزی در یمن» شده بود.
به نظر میرسد مهمترین علت برخورد شدید با این نویسنده اهل سنت سعودی، انتقاد او از سیاست آل سعود درباره مسائل منطقه به ویژه مسائل یمن و نشر اثری بوده که در آن مبانی فکری و پشتیبانان سیاسی و اجتماعی داعش و افراطی گری وهابی را فاش کرده بود. وی این کتاب را با دو عنوان «جُذور داعش» (ریشههای داعش) و «نصیحة لشباب المسلمین» (اندرزی برای جوانان مسلمان) در سال ۲۰۱۴ از طریق یک ناشر لبنانی منتشر کرده بود.
حسن فرحان المالکی از آن دسته روحانیونی است که به دنبال ایجاد اصلاحات اساسی در جامعه عربستان بوده است. وی همواره نگاهی مصلحانه به وضعیت جامعه سعودی داشته و از افکار افراط گرایان سعودی و وهابیون به شدت انتقاد کرده است.
مالکی همواره نگاهی منصفانه به تشیع داشته و هیچ گاه از ابراز برخی واقعیتها درباره شیعیان واهمهای به خود راه نداده است. این پژوهشگر سعودی که به نقد درون گفتمانی سلفیگری معروف است دیدگاههای متفاوتی را نسبت به مفتیهای عربستانی درباره جزم گرایی وهابیت و رویکرد دینی شیعیان دارد. او از جمله کسانی است که معتقد بر لزوم گفتوگوی جدی بین اهل سنت و شیعیان است و بارها بر اهمیت برخورد بهتر با شیعیان عربستان تأکید کرده است.
فرحان المالکی گفتمان قرآنی را تنها مرجع مورد پذیرش از سوی همه مذاهب اسلامی معرفی کرده و در گفتگویی اظهار میدارد: «هم در میان شیعیان و هم در میان اهل سنت افراد افراطی و معتدل وجود دارد، اما گفتمان قرآنی خطوط قرمزی را مشخص کرده که ضامن حفظ حقوق همه مذاهب است.» او ادامه میدهد: «مبارزه با اندیشه معنایی ندارد، حق طبیعی شیعیان و اهل سنت است که آرا و نظرات خود را مطرح کنند اما اجازه ندارند که از مشترکات قرآنی عبور کنند.»
در گزارش پیش رو نگاهی به برخی یادداشتها و رئوس اندیشه شیخ حسن فرحان المالکی خواهیم داشت؛
عدالت صحابه
حسن فرحان مالکی که خود تحصیلکرده محافل علمی وهابیت است بر اثر آزاد اندیشی و تحقیقات گسترده شخصی و صداقت و اخلاص کم نظیری که داشته به تدریج متوجه اشکالات بنیادی در دیدگاههای وهابیت شده است. مثلاً وی در سلسله مباحث «عدالة الصحابة فی میزان القرآن الکریم» اثبات میکند که هیچیک از ادلهای که مشایخ وهابیت برای اثبات عدالت همه صحابه ذکر میکنند قابل اتکا نیست
حسن فرحان مالکی که خود تحصیلکرده محافل علمی وهابیت است بر اثر آزاد اندیشی و تحقیقات گسترده شخصی و صداقت و اخلاص کم نظیری که داشته به تدریج متوجه اشکالات بنیادی در دیدگاههای وهابیت شده است. مثلاً وی در سلسله مباحث «عدالة الصحابة فی میزان القرآن الکریم» اثبات میکند که هیچیک از ادلهای که مشایخ وهابیت برای اثبات عدالت همه صحابه ذکر میکنند قابل اتکا نیست و اگر کسی بخواهد با معیار قرآن و عقل پیش برود به این نتیجه خواهد رسید که «تنها اقلیتی از صحابه عادل بوده اند.»
وی در یادداشتی در نقد کسانی که به بهانه دفاع از صحابه چهره پیامبر را تخریب میکنند، مینویسد: «افراطی ها همچنان {فریبکاری میکنند و} محمد (ص) را به عنوان سرچشمه افراطیگری، تندروی و حماقتهای خود قلمداد مینمایند. آنان قدرت بسیاری در تحریک دیگران برای دشمنی دارند و به تو اجازه نمیدهند که این فریب را رسوا سازی! تبرئه کردنِ پیامبر (ص) دشوار است، زیرا موجب میشود انگشت اتهام را به سمت دیگران یعنی صحابه، محدثان، فقها و غیره نشانه برویم. برای همین است که ناگزیر باید محمد (ص) در زندان آرای اینان محبوس بمانَد تا آنان زیر سوال نروند.»
ستیز بنی امیه با مقدسات اسلامی
وی نقدهایی را به بنی امیه و اقدامات آنها در طول تاریخ وارد کرده است و در کتاب «المقدمة السیاسیة لفهم التاریخ» مینویسد: بنی امیه میخواستند همه مقدسات اسلامی را نابود کنند؛ از اینکه با شعر، پیامبر (ص) را تمسخر و هجو کردند گرفته تا ویران کردنِ کعبه با منجنیق تا نبش قبر شهیدانِ اُحُد تا آنکه تلاش کردند مکان منبر پیامبر (ص) را به زور تغییر دهند و بر منبرِ مسجد النبی (ص) غذا خوردند، (مردم را) از نزدیک شدن به قبر پیامبر (ص) برای اظهار ارادت و زیارت نهی کردند، اتاقهای پیامبر (ص) (حُجُرات) را که محل نزول قرآن بود تخریب کردند، خانه پیامبر (ص) در مکه را خریده، آن را به اسطبل چارپایان تبدیل کردند، خودشان نماز را ضایع میکردند و مردم را نیز به این کار دستور میدادند!، قبله را در یک برهه به سوی بیت المقدس تغییر دادند و مساجد جدیدی بنا کردند که محرابش به سوی بیت المقدس بود و در دوره «عبدالملک» (پنجمین خلیفه اموی) برای حج گزاردن، عازمِ بیت المقدس شدند، شخصیتهایی که نماینده و نمادِ سیره، عدالت و اخلاقِ پیامبر (ص) بودند همچون علی بن ابی طالب را مورد لعن قرار دادند، فاطمه دختر پیامبر (ص) را دشنام دادند و لعن کردند (همانند یاران «یوسف بن عمر» که چنین کردند)، قرآن را در دورانِ «ولیدِ فاسق» تیرباران کردند، نذر کردند که بر بالای کعبه شراب بنوشند! چشمه زمزم را «اُمّ الخَنافِس» نامیدند (همانند «خالد قسری» که چنین کرد)، در دورانِ یزید، جان و مال و ناموس مردم مدینه را بر خود حلال شمردند و به زنان و دخترانِ مهاجران و انصار تجاوز کردند، سر بریده حسین را (در شهرها) چرخاندند و پیکرش را قطعه قطعه کردند، زنان را عریان و واژگونه به صلیب کشیدند، زبانهایی که منادیِ «عمل به سنت پیامبر و سیره اهل فضیلت» بودند، از کام بیرون کشیدند و بریدند، با شعر و نثر درباره نبوتِ پیامبر (ص) تشکیک کردند، اصحاب پیامبر را منافق نامیدند (چنانکه درباره عمار، ابن مسعود و علی چنین کردند)، اصحاب پیامبر را دروغگو و کذّاب نامیدند (همانند علی و حسین و ابن زبیر) و از سوی دیگر درباره بردگانِ فاجِرِ خود لقبهایی نیکو همچون «اهل النصیحة و الاستقامة» و «اهل الجماعة و الطاعة» به کار بردند و کارگزارانِ خود را برتر از پیامبران قلمداد کردند، به داستانسرایی ها و هجوگویی های زشت اولویت دادند و اهتمام ورزیدند و با قرآن و روایات صحیح جنگیدند و اینها یعنی «کودتای تمام عیار و کامل بر ضد اسلام» که اگر نبود خونهای پاکِ مهاجران، انصار، اهل بیت، شیعه، خوارج و «جهمیه» که به بنی امیه امانِ «آسودگی» و «نفس تازه کردن» ندادند و نگذاشتند که دین را به جایی که میخواهند ببرند، اسلام نابود میشد و اثری از آئین ابراهیم باقی نمیماند. اگر آن خونهای پاک نبود و اگر بنی امیه اجازه آسایش مییافتند، بتهای لات و عُزّا بار دیگر در کنار مقام ابراهیم نصب میشد.
نقد داعش و وهابیت
علامه مالکی خطاب به داعشی ها مینویسد بی جهت خود را پیرو سنت پیامبر ندانند چراکه با سنت ایشان فاصله دارند. وی مینویسد «ای وهابیِ داعشی! ای دروغگوی فریب خورده! خودستایی مکن! ای قاتلِ ملعون! خودستایی مکن! ای گناهکار فاجر! خودستایی مکن! خودت و ادعاهایت و پلیدی ات را به سنت محمد (ص) نچسبان! ای دروغگوی متکبر، ظالم و نفرین شده! تو پیرو سنت محمد (ص) نیستی. دروغ میگویی! ساکت شو! تو دقیقاً همان کسی هستی که سنت محمد (ص) را نابود کرده، زشت جلوه داده و آن را وسیلهای برای گمراه کردن مردم قرار داده تا با آن بهایی اندک به دست بیاورد! تو دشمن محمد (ص) هستی! محمد - که صلوات و سلام خدا بر او و آلش باشد – مثل تو نبود که دروغ بگوید، تکبّر بورزد، کشتار کند، نادانی بورزد و تبهکاری کند. پس نگو که پیرو سنت او هستی. ساکت شو که دروغ میگویی!»
وی با بیان برخی فجایعی که در طول تاریخ اسلام به اسم دین توسط حکومتهای بنی امیه و بنی عباس رخ داده، مانند شهادت حُجر بن عَدی، غَیلان دمشقی، جَهم بن صَفوان، جَعد بن دِرهَم، کُمَیل بن زیاد نَخَعی، نَسائی صاحب کتاب السنن و ۳۷ تن از بزرگان و نامداران از صحابه و… به نقد آن میپردازد و مینویسد: «ماجراهایی شبیه آنچه تا اینجا گفتم بسیار است که آنها را در یک کتاب گردآوری کرده ام. وقتی این رویدادها را جمع آوری کردم دیدم که همه فرقهها و حکومتها اینگونه با دین و جان مردم بازی کرده اند و آن را «حدود شرعی» نامیده اند. البته در بین همه حکومتها عملکرد امویان فجیعتر بوده و در بین همه مذاهب و فرقهها آن مذهبی که از بنی امیه پیروی کرده و از آنان اثر پذیرفته فجیعتر عمل کرده است. بنی امیه این شیوهها را از معاویه آموخته اند و معاویه احیاگرِ سنتِ مادرِ جگرخوارش هند دختر عُتبه است. وی همچنین سنتِ پدرش ابوسفیان را عملی کرد زیرا ابوسفیان نیز نوک سرنیزه اش را در دو طرف لبهای حمزه فرو کرد. افراطیها تنوع طلبی و لذت جویی در شکنجه و مجازات را – که بر خلاف دستور خداست – از ناصبیها آموخته اند و ناصبیها از بنی امیه فراگرفته اند و بنی امیه از هند به ارث برده اند. سخن در این مورد بسیار است و آنچه گفتم صرفاً نگاهی بسیار سریع و گذرا بود. اینها صرفاً چند نمونه بود. من هنوز نگفته ام که اینان چه انسانهایی را خورده اند! آری اینان در سال ۶۱۰ هجری یکی از سادات هاشمی را بعد از آنکه قاضی حنبلی او را به عنوان «بدعتگذار» قلمداد کرد خوردند!! به راستی این وحشیگری را از کجا الهام گرفته اند؟ آیا این رفتارهای وحشیانه، شیطانی و چندش آور نیست؟! پس چرا آن را «حدود شرعی» مینامند؟! خدایا پناهی جز تو نیست.»
ابن تیمیه، منادی خونریزی است
فرحان مالکی، از جریان وهابیت به عنوان «فتنه بزرگ» و «مصیبت گسترده» نام میبرد برای معرفی حرکت متفرد و غیر اسلامی وهابیت، معتقد است که این جریان که خاستگاهش نجد عربستان بوده، به همه فرقههای اسلامی ستم کرده است
فرحان مالکی، از جریان وهابیت به عنوان «فتنه بزرگ» و «مصیبت گسترده» نام میبرد برای معرفی حرکت متفرد و غیر اسلامی وهابیت، معتقد است که این جریان که خاستگاهش نجد عربستان بوده، به همه فرقههای اسلامی ستم کرده است: «وکلهم قد ظلمناهم». وی معتقد است که پیروان ابنعبدالوهاب به اندازهای منحط شدهاند که نظریات او را بر احادیث شریف مقدم میدارند که انحرافی آشکار از روش سلفی است. پیروان ظاهرگرای ابنعبدالوهاب، عمر خود را با امور بیارزش تباه کردهاند و امور مهمی را مانند تکفیر مسلمان و مباح دانستن خونشان که محترم و لازم الرعایه است، کوچک میشمارند و با نابخردی، خود را رهرو سلف صالح میدانند. او خود را به جلوگیری از آثار شوم و آلودگی تکفیر ظالمانه و ریخته شدن خون بیگناهان در محیط خفقان عربستان سعودی متعهد میداند: «من التلوث لتکفیر الظالم او الدماء المعصومه.» فرحان مالکی، ضمن متهم کردن وهابیان به تقلید نابجا از رهبران ظاهرگرا و تکفیری، به صورت مضمر، ضرورت بازگویی خطاهای اشخاصی چون ابنعبدالوهاب و ابنتیمیه را یادآور میشود.
وی در یادداشتی با عنوان «یقاظ الخبل بدعوة ابن تیمیة للقتل!» ۶ مورد از فتواهای ابن تیمیه را بیان کرده به نقد دیدگاههای او میپردازد و مینویسد: «در مجموع الفتاوی (ج ۵، ص ۳۹۱) از ابن خزیمه چنین نقل و قبول میکند که «هر کس انکار کند که خداوند بالای هفت آسمانش تکیه داده، به خدا کافر شده و ریختن خونش جایز است. چنین کسی باید به توبه واداشته شود که یا توبه میکند و نجات مییابد یا گردنش زده شده، جنازه اش در زبالهها افکنده می شود»!!! ببینید چگونه وحشیگری به عنوان شرع قلمداد میشود!! باز هم بگویید: داعش از کجا آمد؟!! طبیعی است این فتوا شامل همه امت به جز خودشان (پیروان ابن تیمیه) میشود. اشاعره، معتزله، زیدیه، اباضیه، امامیه و ظاهریه همگی مشمول این فتوا هستند. همه اینها را باید کشت و در زبالهها انداخت!! البته ابلهان معتقدند سخن ابن تیمیه غلط نمیشود بلکه حق مطلق است!! انسان ابله به قوانین جزایی که خداوند تشریع کرده اکتفا نمیکند و خشونتهای من در آوردی را به قوانین الهی میافزاید و درک نمیکند که ابن تیمیه فرقه پرستی را به قوانین جزای اسلامی تزریق کرده است. در قرآن نیامده که خداوند «روی هفت آسمانش تکیه داده» بلکه میفرماید «استوی علی العرش» یعنی بر تخت فرمانروایی خود استیلا دارد و ما نیز باید به واژههای قرآن پایبند باشیم و بنابراین اساساً سخن ابن تیمیه بدعت است.»
وی در این مقاله فتاوای دیگر ابن تیمیه را بیان کرده و به نقد آن پرداخته است.
به عنوان مثال دیگر علامه مالکی در یادداشت دیگری با عنوان «ابن تیمیه حتی مردم عربستان سعودی را نیز بدعتگذار و واجب القتل می داند» مینویسد: اگر مردم به درستی بدانند که ابن تیمیه چگونه شخصیتی است - مثلاً بدانند که افراطیگری او چنان است که حتی دامن کسانی که از او تعریف و تمجید کرده اند را میگیرد! - در این صورت هرگز او را «شیخ الاسلام» نخواهند نامید. ابن تیمیه در «بدعتگذار نامیدنِ دیگران» آنچنان افراط کرده که هیچ مسلمانی بر روی زمین نیست مگر اینکه وی او را به بدعتی متهم کرده است. او حتی حنبلیها را بدعتگذار دانسته زیرا در نظرش «هر چیزی» بدعت، ضلالت و شرک است!»
وی با بیان مثالی در این زمینه در مورد شستن گوشت قربانی و یا شستن چاقوی ذبح که ابن تیمیه آن را حرام میداند توضیح میدهد: «حکم بدعت طبق دیدگاه افراطیها (پیروان ابن تیمیه) این است که فرد بدعتگذار باید توبه کند وگرنه مرگ در انتظار او خواهد بود! اما به راستی این مطابق با کدام شرع است؟! هیچ عالمی قبل از ابن تیمیه نگفته است که شستن گوشت و چاقو بدعت است زیرا اصل بر این است که این کار جایز و مباح است، بلکه میتوان گفت مصداق پاکی و نظافت است.»
فرحان مالکی، در نقد «توحید قبوری» وهابیت مینویسد: «برخی اماکن، همانند مدینة النبی و کنار قبور صالحان در مظان استجابت دعاست و ابنحزم در این مورد ادعای اجماع کرده است.» ذهبی و برخی از علما، تبرک به قبر را جایز دانستهاند و بارها گفتهاند که خاک فلانی، پادزهری آزموده شده است: «قبر فلان تریاق مجرب». آیا با این اعتقاد، علما کافر شدهاند؟ ایشان تصریح میکند که تبرک جستن به خاک قبر صالحان توسط علمایی که ما به سلفی بودن آنان مفتخریم، رایج بوده است. وی در تعریضی معنی دار مینویسد: «مسلمانان متوسل به قبور انبیا، صاحب قبر را پرستش نمیکنند و ادعای شیخ عبدالوهاب در این مورد اشتباه است. آنان جز خدا را پرستش نمینمایند.
او همچنین به تقابل وهابیان با علمای نجد که موافقشان نبودند، اسامی ۲۲ نفر از علمای برجسته مخالف وهابیت را ذکر میکند که در میان آنان، از فقها و علمای برجسته حنبلی و ساکن نجد و مناطق دیگر عربستان وجود دارد. او یادآور میشود که لازمه منطقی منهج شیخ عبدالوهاب، تکفیر کسانی است که برای غذا گرفتن به دیگران مراجعه میکنند یا به کعبه سوگند یاد مینمایند یا در مدح صالحان و غیر آنها مبالغه میکنند.
نامگذاری دهم محرم به «روز جهانی وجدان» به پیشنهاد المالکی
فرحان المالکی حتی درباره محرم نیز دارای دیدگاههای جالبی است. المالکی سال ۲۰۱۵ میلادی در مطلبی در توییترش عبارت زیر را نوشته و خواستار نام گذاری روز دهم محرم به روز جهانی وجدان شده بود
فرحان المالکی حتی درباره محرم نیز دارای دیدگاههای جالبی است. المالکی سال ۲۰۱۵ میلادی در مطلبی در توییترش عبارت زیر را نوشته و خواستار نام گذاری روز دهم محرم به روز جهانی وجدان شده بود: «روز جهانی وجدان» اگر مسلمانان با این عنوان عمیق از غرب و شرق پیشی بگیرند و آن را دهم محرم قرار دهند، قطعاً به بشریت چیزی را اضافه میکنند که به شدت به آن نیاز دارد.»
حسن فرحان المالکی، روحانی اهل سنت عربستان چند سال پیش نیز شعری را در مورد عزاداری شیعیان برای امام حسین (ع) سرود که در ابیاتی از آن میگوید:
شیعه سالهاست بر آل محمد سوگوار است…
آیا این پذیرفتنی است؟!
بعضی به آنها میگویند که زندگی تان را کنید…
شما برای واقعهای در ۱۴۰۰ سال پیش عزاداری میکنید!
من اما، به شیعه می گویم که شما حق دارید!
که وفا به آل محمد برترین وفاهاست
وقتی کسی از نزدیکانتان می میرد و نمیخواهید او را فراموش کنید،
یعنی دوستش دارید
پس چرا شیعیان را به فراموشی رنجهای محمد و آل محمد و آنچه بر گذشتگان ما رفته است وا میدارید
ای کاش ما هم میتوانستیم چون شیعه اندوهگین باشیم
بر حسین و آل حسین…
در حالی که فرهنگ علما و بزرگان دوستی و تظاهر به شادی است
افراطیان برای همه افسوس می خورند…
مگر برای آل محمد!
چون شرک است!
و این فقه شیطان است!
بر ما واجب است که نصیبی از این اندوه داشته باشیم
که آنها اسوههای انذار و خداترسی اند
آنها گواهانی بر این امت اند که در اسلامشان آن چنان زیاده روی کرده اند
که آنها را یک به یک به قتل رساندند!
جز جعفر و حمزه …
کل اهل بیت به دست این امت به قتل رسیده اند
گاه به شمشیر و گاه به زهر!
مگر جعفر و حمزه
و آنکه جوینده باشد البته خواهد دانست!
وی همچنین درباره موضع گیری اهل سنت درباره موضوع عاشورا مینویسد: «آیین ها و رفتارها مربوط به فرهنگ خاص برخی از شیعیان است. برخی از آنها در مسیر اعتدال گام بر میدارند و برخی افراط میکنند اما این مجوز و توجیهی برای ایستادن در کنار دشمنان حسین (ع) یا فراموش کردن او نیست.»
با توجه به آنچه ذکر شد به نظر میرسد حقیقت ماجرای صدور حکم اعدام برای علامه مالکی انتقاد جدی وی نسبت به داعش و افراطی گری است و اتهاماتی از قبیل «ارتداد»، «سبّ صحابه»، «ارتباط با ایران» و… صرفاً بهانهای برای آل سعود است. در چنین شرایطی برای نجات جان وی به نظر میرسد باید صرفاً از طریق نهادهای حقوق بشری، اقدام شود.
ارسال نظر