همه کتاب هاى آسمانى پیشین بر این نکته تأکید دارند که خداوند، آسمان ها وزمین و آنچه در بین آن دو است را در شش روز آفریده است
به گزارش تیتر عاشورا به نقل از سایت راسخون، خداوند عزیز مى فرماید: «قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ»
همه کتاب هاى آسمانى پیشین بر این نکته تأکید دارند که خداوند، آسمان ها وزمین و آنچه در بین آن دو است را در شش روز آفریده است. قرآن کریم در بسیارى از آیاتش بر این نکته صحه مى گذارد؛ از جمله: «اللهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَواتِ وَ الأرضِ فِى سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ استَوَى عَلَى العَرشِ مَا لَکُم مِن دونِهِ مِن وَلیٍّ وَ لا شَفیعٍ أفَلاتَتَذَکَّرونَ»[ سوره سجده: آیه ۴]؛ همان خدایى که آسمان ها و زمین و هر آنچه در میان آن دو است را در شش روز آفرید آنگاه بر عرش قدرت استیلا یافت و شما هیچ سرپرست و شفیعى غیر از او ندارید، چرا در این نکته نمى اندیشید
البته قرآن کریم به ذکر این واقعیت هستى شناسى بسنده نمى کند، بلکه جزئیات بیشترى از این شش روز ذکر مى کند؛ همچنین در قرآن وضعیت جهان در هنگام آغاز آفرینش و پایان آن نیز بیان شده است. از مهمترین حقایقى که تنها قرآن به بیان آن پرداخته است و در کتب آسمانى دیگر نیامده این مطلب است که: خداوند آسمان ها و زمین را هر کدام در دو روز آفرید و آفرینش آنها کلاً شش روز طول کشید؛ مثلا در آیات ۹ الى ۱۲ سوره فُصِّلَت مى فرماید:
«قُل أئِنَّکُم لَتَکفُرونَ بِالَّذِى خَلَقَ الأرضَ فِى یَومَینِ وَ تَجعَلونَ لَهُ أندادا ذَلِکَ رَبُّ العالَمینَ * وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِن فَوقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أقواتَها فِی أربَعَةِ أیَّامٍ سَواءا لِلسَّائِلینَ * ثُمَّ استَوَی إلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلأرضِ ائتیا طَوعا أو کَرها قالَتا أتَینا طائِعَینِ * فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَمَواتٍ فِى یَومَینِ وَ أوحَى فِى کُلِّ سَماءٍ أمرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیَا بِمَصابیحَ وَ حِفظا ذَلِکَ تَقدیرُ العَزیزِ العَلیمِ»[سوره فصلت: آیات ۱۲ـ۹]؛ بگو آیا شما به آنکس که زمین را در دو روز آفرید، کافر هستید و براى او شریکانى قرار مى دهید؟ او پروردگار جهانیان است.
او در زمین کوه هایى استوار قرار داد و برکاتى در آن آفرید و مواد غذایى آن را مُقّدر فرمود. این ها همه در چهار روز بود درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان هستى. سپس به آفرینش آسمان پرداخت در حالى که به صورت دود بود، به آن و زمین دستور داد به وجود آیید خواه از روى اطاعت و خواه با اکراه، آنها گفتند: ما از روى اطاعت به وجود مى آییم. آنگاه هفت آسمان را در دو روز آفرید و به هر کدام از آسمان ها وظیفه اش را وحى کرد؛ آنگاه آسمان پایین را با چراغ هایى زینت دادیم که از آن محافظت مى کنند این است اندازه گیرى خداوند قدرتمند دانا.
در این آیه از حقایقى که در هنگام آفرینش گیتى رخ داده است سخن به میان آمده و گفته شده که خداوند زمین را در دو روز آفرید، سپس آسمان ها را نیز در دو روز آفرید در حالى که آیات بسیار دیگرى به این نکته اشاره کرده اند که خلقت آسمان ها و زمین در شش روز بوده است. مفسران در زمان هاى گذشته براى تفسیر و توجیه این تضاد ظاهرى، روش هاى گوناگونى برگزیدند؛ آنها سعى کرده اند این آیات را به گونه اى تفسیر کنند که با آیات دیگرى که در همین زمینه وارد شده همخوانى داشته باشد؛ به همین دلیل براى پاسخ به سوالاتى نظیر سئوالات زیر به جدل پرداخته اند:
آیا آن دو روزى که خداوند آسمان ها را آفرید همان دو روزى است که زمین را آفرید؟
آیا آن چهار روزى که کوه ها خلق شدند و خداوند روزى را در زمین قرار داد شامل دو روز آفرینش زمین هم مى شود و …
به علت اینکه در خصوص این آیه وحیى نازل نشده است تنها از راه تخمین و تفکر نمى شود آن را حل کرد، بلکه از طریق اطلاعات علمى گسترده درباره خلقت و آفرینش مى توان آن را تفسیر کرد.
آیات این چنینى قرآن را که درباره واقعیات گسترده جهان است فقط به وسیله اطلاعات علمى ثابت شده مى توان تفسیر کرد. همان گونه که گفتیم آیات این چنینى در قرآن کریم که درباره حقایق هستى شناسى جهان آفرینش است فقط از طریق حقایق علمى که براى دانشمندان ثابت شده باشد تفسیر مى شود، درست همان گونه که علم باعث شد آیات پیرامون حرکت زمین و جایگاه ستارگان و نقش کوه ها در ثابت نگه داشتن پوسته زمین بیشتر شناخته شود. در این مقاله سعى شده بعضى حقایق علمى در مورد آفرینش هستى و مراحل شکل گیرى آن شرح داده شود تا به این وسیله آیات مذکور را شرح و تفسیر کنیم.
بر طبق نظریات دانشمندان معاصر، جهان خلقت بر اثر یک انفجار گسترده و پراکنده شدن تمام مواد موجود در فضا به وجود آمده است؛ جهان در ابتدا یک جرم بسیار کوچک بود که حرارت و چگالى بسیارى داشت. دانشمندان این انفجار بزرگ را مهبانگ نامیده اند. ماهیت، منبع و علت انفجار تشکیل دهنده هستى در زمانى مشخص به طور دقیق براى ما مشخص نیست؛ همچنین دانشمندان از شرایط جهان قبل از انفجار نیز چیزى نمى دانند. خداوند متعال در قرآن مى فرماید: «ما أشهَدتُهُم خَلقَ السَّمَواتِ وَ الأرضِ وَ لا خَلقَ أنفُسِهِم وَ ما کنتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّینَ عَضُدا»[سوره کهف: آیه ۵۱]؛ من آنها را بر آفرینش آسمان ها و زمین و آفرینش خودشان گواه نگرفتم و از گمراهان طلب کمک نکردم.
دانشمندان احتمال مى دهند که جهان قبل از انفجار، یک ماده صرف بوده که نیرویى طبیعى بر آن حاکم بوده است؛ در اثر این انفجار ماده ناشناخته هستى با شدت و سرعت فوق العاده اى در فضا پخش شده و فضاى اطراف خود را پر کرده است، البته اگر بتوان فضایى در آن زمان تصور کرد چرا که بعضى از دانشمندان معتقدند زمان و مکان هم با این انفجار پدید آمده اند.
جهان اولیه به صورت یک کُره آتشین همگن و متجانس بوده که ابرهایى از یک ماده صرف آن را پر کرده بودند؛ این کره به مرور زمان به شکل بسیار گسترده اى درآمد تا این که درجه حرارتش بعد از گذشت تقریبا صد هزار سال به ۳۰۰۰ هزار درجه سانتى گراد رسید. در این حرارت شدید کم کم ذرات ساده اولیه از جمله کوراک، لپتون و فوتون ها از همین ماده شکل گرفتند و نیروهاى چهارگانه طبیعى نیز که در یک نیرو متمرکز بودند از هم جدا شدند. با کاهش دماى این هستى تازه تشکیل یافته، پروتون ها، نوترون ها و الکترون ها نیز از ترکیب کوارک ها و لپتون هاى گوناگون با یکدیگر به وجود آمدند. همان طور که مى دانید پروتون، نوترون و الکترون عناصر تشکیل دهنده اتم هستند.
طبق نظریه دانشمندان، پروتون ها از سه کوارک به وجود آمده که دو عدد از آنها بار مثبت و سومى بار منفى داشته است؛ بنابراین بار کلى پروتون ها مثبت مى شود. در الکترون عکس این قضیه اتفاق مى افتد؛ نوترون نیز از سه کوارک تشکیل شده است، دو کوارک آن هر کدام داراى بار الکتریکى منفى معادل یک سوم بار پروتون ها هستند، کوارک سوم نیز داراى یک بار الکتریکى مثبت است که معادل دو سوم بار پروتون ها مى باشد بنابراین بار الکتریکى نوترون صفر خواهد بود.
چیزى که در این زمینه موجب شگفتى دانشمندان شده این است که تعداد و نوع کوارک هایى که از تراکم این انفجار در هوا پخش شده به اندازه اى حساب شده بوده که بعد از اتحاد آنها تعداد پروتون ها دقیقا مساوى الکترون ها شده است. تعداد نوترون ها نیز دقیقا به اندازه اى بوده که براى ساخت تمام عناصر طبیعى جهان هستى مورد نیاز بوده است.
خداوند در این ذرات سه گانه، چهار نیرو را قرار داده که به وسیله آنها تمامى کنش ها و واکنش هاى این ذرات با هم و در نتیجه مواد تشکیل دهنده هستى، قاعده مند صورت گیرد. این نیروها عبارتند از نیروى هسته اى ضعیف، نیروى هسته اى قوى، نیروى الکترو مغناطیسى و نیروى جاذبه. میزان شدت و تاثیر گذارى این نیروها به صورت بسیار دقیق از جانب خداوند مشخص شده است به گونه اى که اگر کوچک ترین اشتباهى در مقادیر این نیروها وجود داشت، جهان به شکل کنونى آن در نمى آمد.
نیروهاى هسته اى ضعیف و قوى که در پروتون ها و نوترون ها وجود دارند بسیار قوى تر و شدیدتر از دو نیروى دیگر عمل مى کنند ولى میزان تاثیر گذارى آنها در مقیاس بسیار کوچکى تعریف شده است؛ به همین علت آنها مسئول نگه داشتن پروتون ها و نوترون ها در داخل هسته اتم به رغم وجود نیروى دفع الکتریکى بین پروتون ها هستند. ازچیزهایى که وجود خالقى مدبر در وراى آفرینش جهان هستى را ثابت مى کند، وجود نوترون در هسته اتم است.
دانشمندان فیزیک ابتدا تصور مى کردند نوترون ها موجودات بى فایده اى هستند؛ چرا که هیچ بار الکتریکى ندارند اما با تحقیقات گسترده در زمینه اتم به این نتیجه رسیدند که آنها نقش مهمى در ساخته شدن عناصر طبیعى دارند. بدون وجود نوترون ها و به علت نیروى دافعه الکتریکى موجود در میان پروتون ها، هسته اتم نمى توانست تعداد زیادى از آنها را در خود جاى دهد؛ در این صورت تعداد عناصرى که ستارگان قادر به ساخت آن بودند از انگشتان دست تجاوز نمى کرد. دانشمندان همچنین ثابت کرده اند که میزان شدت نیروهاى هسته اى قوى و ضعیف به اندازه اى دقیق محاسبه شده است که اگر اندکى از مقدار فعلى کمتر یا بیشتر مى بود ساختن این همه عنصر داخل ستارگان غیر ممکن مى گردید.
نیروى الکترو مغناطیسى از لحاظ قدرت بعد از این دو قرار دارد. وظیفه اصلى این نیرو نگه داشتن الکترون ها در چرخش شدید دور هسته اتم است. این الکترون ها با وجود نیروى جاذبه اى که در داخل هسته بین آنها و پروتون ها وجود دارد به سمت داخل هسته جذب نمى شوند؛ اگر این اتفاق مى افتاد امروزه زمین به اندازه یک توپ فوتبال بود و جهان هستى نیز شکل کنونى خود را نداشت. این پدیده همچنان به صورت یک معما باقى مانده بود تا این که در ربع اول قرن بیستم، علت آن کشف شد. دانشمندان کشف کردند که نمى شود قوانین کلاسیک علم مکانیک را بر حرکت الکترون ها به هنگام نزدیک شدن به پروتون ها تطبیق داد، بلکه باید از قوانین جدیدى استفاده کرد؛
این قوانین جدید چیزى جز قوانین مکانیک کوانتوم نبود. بر اساس این قوانین، الکترون در گردش به دور هسته، مدار مشخصى را دنبال مى کند. ایجاد این مدار دقیق براى الکترون در دور هسته و تعیین دقیق تعداد الکترون ها در هر مدار است که باعث شده این تعداد فراوان از پدیده هاى فیزیکى و شیمیایى را در اطراف خود ببینیم؛ پدیده هایى که موجب این همه تنوع در مخلوقات الهى و دست ساخته هاى انسانى شده و دانشمندان زیادى را به خود مشغول کرده است.
نیروى چهارم در اتم نیروى جاذبه است. نیروى جاذبه، ضعیف ترین این نیروهاست که وظیفه اصلى آن نگه داشتن کهکشان ها و ستارگان و سیارات در مدار خود است تا در هنگام گردش به دور هم، از مسیر خود منحرف نشوند. میزان این نیرو نیز به دقت مشخص گشته تا فاصله این اجرام آسمانى با هم و سرعت دوران آنها در حد معقولى بوده و این اجرام در جاى خود باقى بمانند.
یکى دیگر از عجایب آفرینش این است که اگر تعداد پروتون ها از الکترون ها یا بالعکس بیشتر باشد هر اندازه هم که این تفاوت ناچیز باشد همه اجرام آسمانى پر از بارهاى الکتریکى همسان مى شوند و از آ نجایى که قدرت نیروى الکترومغناطیس اتم از قدرت جاذبه بسیار بیشتر است این نیرو مانع از تشکیل ستارگان مى شد و در صورت تشکیل نیز مانع چرخش سیارات، دور ستاره هاى خود مى شد؛
در این صورت به علت دفع شدید ذرات اتم، جهان هستى از هم مى پاشید و ذرات آن در فضا پخش مى شد اما به لطف الهى تعادل الکتریکى در همه اجرام آسمانى برقرار است و به همین علت نیروى جاذبه، تنها وظیفه حفظ توازن این اجرام آسمانى را به عهده دارد. خداوند متعال در این باره مى فرماید: «وَ جَعَلنَا السَّماءَ سَقفا مَحفوظا وَ هُم عَن آیاتِها مُعرِضونَ * وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلٌّ فِى فَلَکٍ یَسبَحونَ»[سوره انبیاء: آیات ۳۲ـ۳۱]؛ ما آسمان را سقف محفوظ قرار دادیم ولى آنها از آیات آن رویگردانند. اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید و همه آنها را در مدارى شناور ساخت.
قبل از اینکه بحثمان را در مورد شکل گیرى هستى تکمیل کنیم، اندکى درنگ مى کنیم تا حقایق علمى مذکور را با حقایق موجود در قرآن مقایسه کنیم. خداوند در آیات مربوط به این موضوع اشاره فرموده است که: که جهان قبل از پیدایش اولیه به صورت دود بوده است؛ نکته مذکور در این آیه آمده است: «ثُمَّ استَوَى إلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ»؛ به آفرینش آسمان پرداخت در حالى که آسمان دود بود. مقصود از آسمان در این آیه همان فضایى است که بر اثر انفجار بزرگ زمان آفرینش، مملو از دود شده بود نه آسمانى که بعدها از همین دود ایجاد شده است.
دانشمندان نام این توده از ذرات اولیه را غبار کیهانى گذاشته اند در حالى که قرآن آنها را دود نامیده است. باید گفت در این جا نامگذارى قرآن دقیق تر است چون این ذرات، بسیار کوچک تر از غبار و حتى دود هستند ولى دود سبک ترین و کوچکترین چیزى است که چشم بشر مى تواند آن را ببیند؛ به همین علت قرآن این ذرات را دود نامیده است.
در اینجا باید از منکران خداو قرآن مجید این سوال را بپرسیم که: پیامبرى بى سواد که در میان قومى بى سواد زندگى مى کرد از کجا به این واقعیت هاى عظیم درباره پیدایش جهان هستى پى برده است، حال آن که این حقایق به اذن خداوند در اثر پیشرفت علم در زمان حاضر کشف شده است.
از آن جایى که این واقعیات علمى، حتى در کتب مقدس قبل از قرآن نیز نیامده است مى تواند دلیل محکمى بر حقانیت و صداقت پیامبر باشد که مى فرمود: این قرآن از جانب خداوند آگاهى است که بر تمام اسرار کائنات آگاه است، چون خود تمام آ ن ها را آفریده است: «ألا یَعلَمُ مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ»[سوره ملک: آیه ۱۴]؛ آیا آن که خلق کرد نمى داند در حالى که او باریک بین و آگاه است.
قرآن کریم در سه آیه به طور واضح به واقعیت انفجار عظیم هستى، گسترش دائمى کیهان و فرو پاشى نهایى آن اشاره کرده است. قرآن کریم این نکته را یاد آور مى شود که آسمان ها و اجرام آن، توده اى یکپارچه بودند که تمامى مواد تشکیل دهنده آن پراکنده شدند و تمام هستى را یک ماده دود مانند فرا گرفت. این سخن مصداق آیه ۳۰ سوره انبیا است که مى فرماید: «أوَلَم یَرَوا أنَّ السَّمَواتِ وَ الأرضَ کَانَتا رَتقا فَفَتَقناهُما وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَى ءٍ حَیٍّ أفَلا یُؤمِنونَ»؛ آیا کسانى که کفر ورزیدند نمى دانند که آسمان ها و زمین یک جسم به هم پیوسته بودند که ما آ ن ها را از هم جدا کردیم و هر چیززنده اى را از آب قرار دادیم پس چرا ایمان نمى آورند؟
فتق در لغت متضاد رتق است؛ رتق جمع کردن چند چیز را با هم گویند در حالى که فتق جدا شدن یک چیز از چیز دیگر است؛ حال ما اگر بخواهیم فتق را به معنى انفجار بزرگى که در جهان اولیه رخ داد و فضا را پر از ذرات به شکل دود کرد فرض نکنیم چگونه مى توانیم آن راتفسیر کنیم؟ بنابراین، هستى یک توده ماده واحد بود که به مواد دودى شکل تبدیل شد و همه فضا را پر کرد؛ این فرایند جز با انفجار این ماده واحد به وقوع نمى پیوندد. این انفجار بود که ماده اولیه هستى را در جهان پخش کرد و با نیروى فوق العاده خود آن را به اطراف فرستاد تا هستى گسترده شود، گسترشى که همچنان شاهد آثار آن در جهان هستیم.
از موارد دیگرى که در تایید نظریه (Big Bang) آمده اشاره قرآن به این نکته است که جهان در حال گسترش است و این گسترش فقط مى تواند از یک جرم کوچک در حال افزایش حجم شروع شود. آیه ۴۷ سوره ذاریات این مطلب را این چنین بیان مى کند: «وَ السَّماءَ بَنَیناها بِأیدٍ وَ إنَّا لَمُوسِعونَ»؛ ما آسمان ها را با دست قدرت خود ساخته ایم و آن را گسترش مى دهیم.
از میان کتب آسمانى تنها قرآن است که به بیان حقیقت گسترش هستى و دود بودن فضاى اولیه پرداخته است و کتب آسمانى قبل از آن به این پدیده اشاره اى نکرده اند.
آیه سومى که نظریه انفجار بزرگ را تایید مى کند این آیه است: «یَومَ نَطوِى السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ کَما بَدَأنا أوَّلَ خَلقٍ نُعیدُهُ وَعدا عَلَینا إنَّا کُنَّا فاعِلینَ»[سوره انبیاء: آیه ۱۰۴]؛ در آن روز، آسمان را چون طومارى در هم پیچیم، پس همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم آن را باز مى گردانیم. این وعده اى است بر ما و قطعا آن را انجام خواهیم داد.)
همانگونه که آیه قبل به گسترده شدن جهان در آغاز عمر خود اشاره مى کرد این آیه به جمع شدن آن در پایان عمر اشاره کرده و مى فرماید: خداوند، جهان خلقت را به همان شکل نخستین خود، باز خواهد گرداند. این آیه مى خواهد نظر خواننده را به جمع شدن جهان در پایان مهلت مقرر، جلب کند که دقیقا شبیه پیچیدن نامه توسط نویسنده آن است.
تمام دانشمندان درباره نظریه گسترش جهان با هم توافق دارند ولى درباره سرنوشت آن و باقى ماندن آن به شکل فعلى اتفاق نظرى شکل نگرفته است؛ بعضى از دانشمندان معتقدند که جهان آفرینش تا ابد به همین صورت باقى خواهد ماند، در حالى که عده دیگرى مى گویند بالاخره زمانى فرا مى رسد که نیروى جاذبه در بین اجرام آفرینش بر نیروى دافعه که بر اثر انفجار به وجود آمده غلبه پیدا مى کند و آفرینش، به همان شکل نخستین خود از هم مى پاشد.
ما مسلمانان نیز با قطع و یقین به وعده پروردگار درباره سرنوشت آفرینش و بازگشت آن به شکل نخستین ایمان داریم. در جاى دیگرى از قرآن آمده است: «وَ ما قَدَروا اللهَ حَقَّ قَدرِهِ وَ الأرضُ جَمیعا قَبَضتُهُ یَومَ القیامَةِ وَ السَّمَواتُ مَطویَّاتٌ بِیَمینِهِ سُبحانَهُ وَ تَعالَى عَمَّا یُشرِکونَ»[سوره زمر: آیه ۶۷]؛ آنها خدا را آنگونه که شایسته است نشناختند در حالى که در روز قیامت، زمین در قبضه قدرت و آسمان ها پیچیده شده در دست اوست. اوست که منزه است از شریکانى که برایش مى پندارند.
مرحله دوم آفرینش، مرحله شکل گیرى کهکشان ها و ستارگان از این دود است؛ این دود از پروتون، نوترون و الکترون تشکیل مى شود. در پى کاهش دماى جهان که به سه هزار درجه کالوین زیر صفر مى رسید الکترون ها بر اثر نیروى الکترو مغناطیسى با پروتون ها ارتباط پیدا کرده و ذرات هیدروژن را تشکیل دادند.
هیدروژن از یک الکترون و یک پروتون تشکیل شده است. با اتحاد الکترون ها وپروتون ها همه ساختار آفرینش بار الکتریکى متعادل به خود گرفت؛ این امر به نیروى جاذبه با وجود ضعف شدیدى که داشت امکان تشکیل اجرام آسمانى را داد. تا این مرحله جهان به صورت متعادل باقى ماند، یعنى ماده دودى تشکیل شده از ذرات هیدروژن و نوترون موجود در فضا به یک نسبت در تمام فضا پخش شده بودند ولى ناگهان به علل نامعلومى که هنوز دانشمندان موفق به کشف قطعى آن نشده اند، این تراکم و تعادل موجود در فضا دچار اختلال شد.
در اثر این اختلال، مراکز جاذبه در تمام گوشه و کنار هستى شکل گرفتند و در اثر نیروى الکترو مغناطیسى، نیروى جاذبه با جذب هیدروژن بیشتر در اطراف این مراکز آنها را به توده هاى عظیم هیدروژن تبدیل کرد.
هنگامى که حجم توده هاى هیدروژنى به مقدار معینى رسید در اثر فشار شدید بر هیدروژن موجود در مراکز این توده ها، درجه حرارت آنها به اندازه اى زیاد شد که اتم هاى هیدروژن موجود، شروع به ترکیب شدن با یکدیگر کردند؛ در اثر این ترکیب، اتم هلیوم و مقدار زیادى انرژى به وجود آمد و این امر منجر به شکل گیرى ستارگان گردید.
حجم ستارگان شکل گرفته بر اساس مقدار هیدروژنى که از فضا گرفته و موقعیتى که در فضا دارند با هم متفاوت است؛ هرقدر که حجم ستارگان بزرگ تر باشد فشار وارده بر آنها بیشتر شده و درجه حرارت داخل آنها افزایش پیدا مى کند؛ بنابراین ستارگانى که مانند خورشید نسبتا کوچک هستند فقط هیدروژن موجود در آن مى سوزد. این فرایند به علت کوچک بودن حجم نسبى و کم بودن درجه حرارت داخل آن هاست؛ به همین علت فقط عنصر هلیوم در داخل آنها ساخته مى شود.
براى شکل گرفتن عناصر سنگین تر از هلیوم، خداوند ستارگانى بزرگ تر از خورشید با دماى بالاتر را آفرید؛ در داخل این ستاره هاى بزرگ، فرایند ترکیب هسته اى بین ذرات هلیوم به شکل پیچیده ترى صورت مى گرفت؛ در نتیجه عناصرى نظیر لپتوم، کربن، نیتروژن، اکسیژن و عناصر سنگین ترى مانند آهن، سرب، اورانیوم و بقیه عناصر موجود در طبیعت که بیش از صد عنصر است شکل گرفت.
گفتیم که با اختلالى که در تراکم ماده هستى به وجود آمد، ستارگان به طور منظم در گوشه و کنار کیهان شکل گرفتند. با یک اختلال دیگر در تراکم این ستارگان، ستارگان نزدیک به هم، به سوى مرکز ثقل یکدیگر جذب شدند و شروع به گردش دور این مراکز نمودند و این امر باعث ایجاد کهکشان شد. چیزى که باعث حیرت دانشمندان شده، نظم مشخصى است که در توزیع کهکشان ها در تمام هستى مشاهده مى شود؛ این نظم نشان مى دهد که تمام این کهکشان ها بر اثر اختلالات همزمان و با تراکم مشخص در همه هستى به وجود آمده اند.
دانشمندان دریافتند همان گونه که حجم ستارگان با یکدیگر فرق دارد کهکشان ها نیز از لحاظ شکل و حجم با هم متفاوت هستند. بر اساس محاسبات دانشمندان، به طور متوسط در هر کهکشان در حدود صد میلیارد ستاره در شکل ها و حجم هاى مختلف وجود دارد. ستاره شناسان همچنین تعداد کهکشان هاى هستى قابل رویت را چیزى معادل هزار میلیارد کهکشان بر آورد کرده اند. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «تَبارَکَ الَّذِى جَعَلَ فِى السَّماءِ بُروجا وَ جَعَلَ فیها سِراجا وَ قَمَرا مُنیرا»[ سوره فرقان: آیه ۶۱]؛ پاک و منزه است خداوندى که در آسمان برج هایى قرار داد و چراغ (خورشید) و ماه تابان را در آن (آسمان) قرار داد.
این در حالى است که تمام کهکشان ها و ستارگانى که ما مشاهده مى کنیم، در آسمان دنیا قرار دارند که به تعبیر قرآن نزدیک ترین آسمان از آسمان هاى هفت گانه به ماست؛ بدین معنى که هستى قابل مشاهده آسمان دنیا همان آسمان اول است و چه بسا تمام چیزهایى که دانشمندان از طریق رصد خانه ها مى بینند جزء کوچکى از این هستى باشد: «وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیَا بِمَصابیحَ وَ حِفظا ذَلِکَ تَقدیرُ العَزیزِ العَلیمِ»[سوره فصلت: آیه ۱۲]؛ آسمان دنیا را با چراغ هایى زینت بخشیدیم و آن را حفظ کردیم این است تقدیر خداوند عزیز و دانا.
یکى از توانایى هاى عجیب عقل انسان دستیابى به اسرار آفرینش از زمان آغاز خلقت تا کنون است؛ این امر نه مرهون قدرت عقل بشرى بلکه مرهون آفریدگار این عقل مى باشد. دانشمندان فیزیک، نظریه جدیدى را براى تعدیل نظریه (Big Bang) مطرح کرده و آن را نظریه (هستى متورم) نام نهاده اند. طرح این نظریه به علت ناتوانى نظریه نخست در تفسیر بعضى از پدیده هاى فیزیکى لحظات آغازین انفجار شکل گرفت؛ البته هر دو نظریه در تفسیر حوادث بعد از انفجار متفق القول هستند.
هنگامى که دانشمندان مجددا سعى کردند بعضى از معادلات فیزیکى را که در کنش و واکنش هاى بین ماده و نیروهاى هستى در لحظات اولیه شکل گیرى ـ به خصوص آنچه را در ثانیه اول اتفاق افتاده است ـ کشف کنند به حقایق عجیبى دست یافتند. این حقایق، تصویر ارائه شده توسط کتب آسمانى و به ویژه قرآن درباره ترکیب هستى را تایید مى نماید؛ چکیده این نظریه به این صورت است که در اولین ثانیه از انفجار بزرگ و در اثر شکل گیرى یک پدیده عجیب فیزیکى، جهان هستى با سرعتى بسیار بیشتر از آن چه نظریه (Big Bang) طرح کرده بود رو به گسترش نهاد؛
در نتیجه این گسترش ناگهانى در همان لحظات اولیه، یک سرى مناطق توده اى مادى به شکل حباب هایى پى در پى به وجود آمد که موانع بسیار قوى، آنها را از هم جدا نگه مى داشت و هر کدام از این حباب ها هستى خاص خود را تشکیل داد. این نظریه همچنین تاکید مى کند که هستى قابل مشاهده توسط انسان، جزء بسیارکوچکى از هستى هاى مجزاست که نظریه مذکور قادر به مشخص کردن تعداد آنها نمى باشد.
این دقیقا همان چیزى است که کتب آسمانى هم به آن اشاره مى کند: وجود هستى هاى دیگر غیر از هستى قابل مشاهده براى ما توسط تلسکوپ ها.
کتب آسمانى این هستى ها را آسمان هاى هفت گانه خوانده است مانند این آیه قرآن کریم: «فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَمَواتٍ فِى یَومَینِ وَ أوحَى فِى کُلِّ سَماءٍ أمرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیَا بِمَصابیحَ وَ حِفظا ذَلِکَ تَقدیرُ العَزیزِ العَلیمِ»؛ آن ها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفرید و در هر آسمانى کار آن را وحى فرمود و آسمان پایین را با چراغ هایى زینت بخشیدیم و حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا.
در آیات دیگر خداوند بعضى از خصوصیات طبیعى این آسمان ها را بیان کرده و مى فرماید: آنها به صورت طبقاتى بر روى هم قرار گرفته اند و هر آسمانى به صورت طبقه اى بر روى آسمان دیگر قرار دارد. این موضوع فقط در صورتى امکان پذیر است که این آسمان ها به شکل کره اى تو خالى باشند که هر کدام آسمان دیگرى را در برگیرد به گونه اى که مرکز این کرات همان مکان وقوع انفجار بزرگ باشد:
«الَّذِى خَلَقَ سَبعَ سَمَواتٍ طِباقا ما تَرَى فِى خَلقِ الرَّحمَنِ مِن تَفاوُتٍ فَارجِعِ البَصَرَ هَل تَرَى مِن فُطورٍ»؛[سوره ملک: آیه ۳] همان کسى که هفت آسمان را به صورت طبقه طبقه آفرید، در آفرینش خداوند رحمان، هیچ تضاد و عیبى نمى بینى؛ بار دیگر نگاه کن آیا هیچ شکاف و خللى مشاهده مى کنى؟
همچنین قرآن ذکر مى کند که هر کدام از این آسمان ها جِرم مخصوص به خود را دارند: «اللهُ الَّذِى خَلَقَ سَبعَ سَمَواتٍ وَ مِنَ الأرضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمرُ بَینَهُنَّ لِتَعلَمُوا أنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ شَى ءٍ قَدیرٌ وَ أنَّ اللهَ قَد أحاطَ بِکُلِّ شَى ءٍ عِلما»[سوره طلاق: آیه ۱۲]؛ خداوند همان کسى است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن را خلق کرد، فرمان او در میان آنها پیوسته فرود مى آید تا بدانید خداوند بر همه چیز داناست و علم او به همه چیز احاطه دارد.
قرآن کریم این آسمان ها را محکم و استوار مى خواند و این همان چیزى است که دانشمندان در نظریه هستى متورم به آن دست یافته اند؛ آنها معتقدند که بین هستى هاى مختلف، موانعى از نیروهاى مغناطیسى تک قطبى وجود دارد که از تمام ذراتى که دانشمندان شناخته اند سنگین تر و محکم تر است اما همچنان نتوانسته اند این نیروهاى مغناطیسى را در جهان هستى قابل رویت مشاهده کنند: «وَ بَنَینا فَوقَکُم سَبعا شِدادا»[سوره نباء: آیه ۱۱]؛
و بر فراز شما هفت آسمان محکم قرار دادیم. و یا: «أأنتُم أشَدُّ خَلقا أمِ السَّماءُ بَناها * رَفَعَ سَمکَها فَسَوَّاها»[سوره نازعات: آیات ۲۸ـ۲۷]؛ آیا آفرینش شما مشکل تر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد، سقف آن را برافراشت و آن را منظم ساخت. و یا: «لَخَلقُ السَّمَواتِ وَ الأرضِ أکبَرُ مِن خَلقِ النَّاسِ وَ لَکِنَّ أکثَرَ النَّاسِ لایَعلَمونَ»[سوره غافر: آیه ۵۷]؛ آفربینش آسمان ها و زمین از آفرینش انسان سخت تر است ولى بیشتر مردم نمى دانند. قرآن همچنین سخن از اجرام بزرگ تر از آسمان ها و زمین به میان مى آورد.
سومین مرحله از مراحل آفرینش هستى، تشکیل سیاره هاى منظومه شمسى و زمین است که به خاطر داشتن موجودات زنده بر روى سطح خود، منحصر به فرد است. هنوز دانشمندان بر سر این نکته که چگونه سیارات به دور ستاره خود و قمرها به دور سیاره خود ساخته شده اند به نظر مشترکى نرسیده اند و در این باره نظریات مختلفى مطرح است؛
مهم ترین این نظریات نظریه اى است که مى گوید: مواد تشکیل دهنده سیارات منظومه شمسى از خارج از این منظومه آمده اند و دلیل علمى نظریه مذکور آن است که تعداد و کمیت عناصر موجود در این سیارات و به ویژه زمین، طورى است که خورشید نمى تواند آ ن ها را پدید آورده باشد. دانشمندان احتمال مى دهند که مواد تشکیل دهنده این سیارات در اثر متلاشى شدن تعداد زیادى اَبَر ستاره تامین شده باشد؛
این ابرستاره ها پس از پایان یافتن هیدروژن و سایر عناصر که سوخت آنها به شمار مى آمده متلاشى و به عناصر گوناگون طبیعى تبدیل شده اند؛ سپس این مواد پراکنده در اثر جاذبه خورشید وارد منظومه شمسى شدند. به علت نیروى جاذبه ناشى از عناصر مختلف در این مواد، حرکت به دور خورشید آغاز و سیارات منظومه شمسى را به وجود آوردند.
زمین در ابتداى شکل گیرى، به علت برخوردهاى شدید با شهاب هایى که روى آ ن ها نیز این ذرات پراکنده قرار گرفته بود به شکل توده آتشین تشکیل شده از عناصر مختلف در آمده بود. با کاهش تدریجى این ذرات از روى شهاب سنگ ها و پخش شدن آن در سیارات منظومه شمسى کم کم از تعداد این ذرات که بر روى زمین فرود مى آمدند نیز کاسته شد.
سطح زمین نیز کم کم و در اثر تشعشع حرارتى فضاى خارجى به سردى گرایید، ولى داخل آن همچنان به شکل مذاب و جوشان باقى ماند که به صورت آتشفشان هاى مهیب به سطح زمین فوران مى کردند؛ البته سطح زمین تقریبا نرم بود و قدرت حمل انبوه زیادى از مواد خارج شده از آتشفشان ها را نداشت و در نتیجه آنها باز به سرعت به داخل زمین فرو مى رفتند.
با ادامه تشعشع حرارتى، سطح ملتهب زمین کم کم سردتر شد تا این که منجمد شد و پوسته محکم اما نسبتا نازکى را به دور خود تشکیل داد. به مرور زمان ضخامت این پوسته افزایش یافت به گونه اى که امروزه ده ها کیلومتر ضخامت دارد؛ با این حال در مقایسه این ضخامت و شعاع زمین که چیزى حدود ۶۴۰۰ کیلو متر است به این نتیجه مى رسیم که این پوسته بسیار نازک است و اگر خداوند آن را به وسیله ى کوه هایى که همانند میخ در کمربند میانى زمین فرو رفته حفظ نکرده بود زمین دائما در حال لغزش بود و این جاست که معنى این آیه روشن مى شود: «وَ ألقَى فِى الأرضِ رَواسِیَ أن تَمیدَ بِکُم»[ سوره لقمان: آیه ۱۰]؛ و در زمین کوه هایى افکند تا شما را نلرزاند.
در پرتو این حقایق علمى است که امروز آفریده شدن دو روزه زمین مشخص مى شود. خداوند در قرآن مى فرماید: «قُل أئِنَّکُم لَتَکفُرونَ بِالَّذِى خَلَقَ الأرضَ فِى یَومَینِ»؛ بگو آیا به کسى که زمین را در دو روز آفرید کافر مى شوید. چرا که مدت زمانى که در طى آن زمین از حالت دود به شکل کره اى صاف و شبه مایع تبدیل شد و جایگاه خود را در مدارى ثابت به دور خورشید پیدا کرد نمایانگر دو روزى است که خداوند، زمین اولیه را در آن دو روز آفریده است.
خداوند همچنین نشانه بارزى را براى پایان دو روز آفرینش زمین اولیه و آغاز تکمیل و آماده سازى چهار روزه زمین جهت زندگى ذکر کرده است؛ این نشانه آغاز تشکیل کوه هاست. خداوند سبحان مى فرماید که اولین حادثه در چهار روز پایانى روزهاى شش گانه آفرینش، تشکیل کوه ها بود: «وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِن فَوقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أقواتَها فِی أربَعَةِ أیَّامٍ سَواءا لِلسَّائِلینَ»[ سوره فصلت: آیه ۱۰]؛ او در زمین کوه هاى استوارى قرار داد و برکاتى در آن آفرید و مواد غذایى آن را مقدر فرمود، این ها همه در چهار روز بود، درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان.
طبیعى است که کوه ها اولین چیزى باشند که در سطح زمین ظاهر شده اند؛ چرا که زمین قبل از این همانگونه که ذکر کردیم یک کره صاف و داراى سطح بسیار گرم و شبیه مایع بود که از شدت حرارت داخل خود مى جوشید و فوران مى کرد.
مدتى به این منوال گذشت تا این که پوسته زمین در اثر تشعشع حرارتى به سمت غشاى مایع شروع به سرد شدن و سفت شدن کرد؛ هنگامى که ضخامت پوسته به مقدار کافى رسید کم کم موادى که از داخل زمین به سمت بیرون پرتاب مى شدند شروع به متراکم شدن کردند تا به این وسیله کوه ها پدید آید. حتى امروز هم منظره هاى شکل گیرى کوه ها به وسیله آتشفشان ها قابل مشاهده است؛ البته این پدیده در مقایسه با مرحله ابتداى آفرینش بسیار نادر است.
همانگونه که از این آیه پیداست، بعد از این که زمین در مدارش در منظومه شمسى مستقر شد، چهار روز از نوع روزهایى که خداوند آسمان ها و زمین را نیز در طول مدت آن آفرید؛ طول کشید تا زمین، آماده ظهور حیات در سطح خود شود.
در این چهار روز کوه ها، قاره ها، اقیانوس ها، دریاچه ها و رودها شکل گرفتند. لایه اُزُن نیز براى محافظت از زمین در برابر بقایاى شهاب سنگ هایى که از فضاى بیرون به سمت زمین پرتاب مى شدند به وجود آمد. هنگامى که خداوند همه مقدمات زندگى اولیه در روى زمین را فراهم کرد، اولیه حیات ابتدایى و آنگاه همانگونه که از احادیث نبوى بر مى آید انسان را در آخرین ساعات روز ششم آفرید. فراهم شدن همه شرایط لازم براى شکل گیرى حیات، آن قدر زیاد وپیچیده است که حتى یک اشکال کوچک در هر یک از این شرایط مى تواند به همه اشکال زندگى بر روى زمین پایان دهد.
شاید این سوال به ذهن خواننده خطور کند که عمر جهان هستى چقدر است و هر کدام از این روزهایى که در آیات قرآن آمده است چه مدت طول کشیده است؟
دانشمندان هنوز نتوانسته اند عمر دقیق جهان هستى را تشخیص دهند؛ البته برآوردها براى عمر زمین از لحظه انفجار تا کنون رقمى بین ۸ تا ۱۵ میلیارد سال است. آنها براى محاسبه این مدت، نصف قطر هستى قابل رویت را اندازه گیرى مى کنند: به این ترتیب که فاصله دورترین کهکشان هایى که در طرف مقابل ما در هستى قابل رویت واقع شده اند را اندازه گیرى مى کنند و آنگاه با داشتن ثابت گسترش هستى مى توانند عمر هستى را تخمین بزنند. تفاوتى که در میزان تخمین عمر هستى مشاهده مى شود به عدم دقت راه هاى استفاده شده براى اندازه گیرى ابعاد کهکشان ها و عدم توانایى دانشمندان براى تعیین (ثابت گسترش هستى) به شکل دقیق باز مى گردد؛ همچنانکه ثابت یا متغیر بودن این ثابت هم بر دانشمندان پوشیده است.
قرآن کریم مدت زمان کامل براى آفرینش آسمان ها وزمین را شش روز ذکر مى کند و بیان مى دارد که خلقت آسمان ها و زمین اولیه، دو روز و تجهیز زمین، چهار روز طول کشیده است. همانگونه که قبلا هم اشاره شد روزهاى مورد نظر خداوند مانند روزهاى بشرى نیستند؛ زیرا هیچ زمان و مکانى خداوند را محدود نمى کند، بلکه او خود مقادیر زمان را هر طور که مى خواهد تعیین مى نماید.
به عنوان مثال ممکن است طول یکى از روزهاى خداوند به اندازه هزار سال ما باشد: «وَ إنَّ یَوما عِندَ رَبِّکَ کَألفٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»[سوره حج: آیه ۴۷]؛ یک روز از روزهاى خداوند با هزار سال از آن چه شما مى شمارید برابر است. ممکن است طول بعضى از روزهاى خداوند، ۵۰ هزار سال باشد همچنان که خداوند در قرآن مى فرماید: «تَعرُجُ المَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إلَیهِ فِى یَومٍ کانَ مِقدارُهُ خَمسینَ ألفَ سَنَةً»[سوره معارج: آیه ۴]؛ فرشتگان و روح در روزى که مقدارش ۵۰ هزار سال است به سوى او بالا مى روند.
ممکن است بعضى از این روزها میلیون ها یا میلیاردها سال طول بکشد همان گونه که درباره روزهاى شش گانه خداوند براى آفرینش هستى، این چنین است.
در این جا این نکته قابل توجه است که قرآن کریم، اولین کتابى است که از نسبت زمان و مکان سخن به میان آورده است؛ بنابراین ۵۰ هزار سالى که از نظر انسان، زمانى طولانى است از نظر خداوند متعال مدت اندکى است. هنگامى که خداوند در روز قیامت از مدت اقامت انسان ها در زمین مى پرسد، آنها پاسخ مى دهند که یک روز یا نصف روز در روى زمین زندگى کردیم. این سخنان آن زمانى گفته مى شود که بشر از قید و بند و چارچوب زمان و مکان که در زمین همواره با او بوده رها شده است.
براى فهم این اعداد بزرگ مطرح شده توسط دانشمندان در بیان عمر هستى و مقایسه آن با روزهاى مذکور در قرآن، باید این حقیقت را بپذیریم که روزهاى شش گانه خلقت، هنوز به پایان نرسیده اند.
این روزها بر خلاف تصور بسیارى از مردم، همچنان ادامه دارد، بلکه حتى اگر در رابطه با خدا این روزها به پایان رسیده باشد در ارتباط با انسان هنوز به پایان نرسیده است و باید گفت، ما در آخرین لحظات این روزها زندگى مى کنیم و این به آن معناست که منظور از روزهاى شش گانه اى که خداوند همه موجودات را در خلال آن آفریده، همان عمر کلى هستى از زمان آفرینش از دود تا در هم پیچیده شدن هستى و بازگشت تمام ماده ها به نقطه ابتدایى خود در روز قیامت است.
اگر این موضوع را بدانیم که تمام عوامل سازنده هستى در طول این شش روز خلق شده اند، پذیرش فرضیه قبل برایمان آسان مى شود. بر طبق یافته هاى دانشمندان، انسان معاصر در حدود بیست هزار سال پیش آفریده شده است که همان آخرین ساعات روزهاى شش گانه آفرینش است. از این موضوع مى توانیم نتیجه بگیریم که ما همچنان در روزهاى ششگانه زندگى مى کنیم.
امروزه با کمک بعضى از اطلاعات موجود در قرآن کریم در رابطه با آفرینش هستى و بعضى از اندازه گیرى هاى دقیق دانشمندان مى توانیم به طور تقریبى عمر هستى را اندازه گیرى کنیم. با توجه به این آیات، آفرینش کوه ها در آغاز روزهاى چهار گانه آفرینش زمین انجام شد.حال اگر بتوانیم عمر قدیمى ترین کوه هاى زمین را محاسبه نماییم با توجه به این که بر اساس بسیارى از آیات و روایات، ما در آخرین لحظات هستى زندگى مى کنیم، حساب کردن عمر هستى آسان تر مى گردد.
دانشمندان براى تعیین عمر زمین، کوه ها و فسیل هاى آن، راه هاى مختلفى را پیش رو گرفته اند؛ دقیق ترین راه تشخیص عمر کوه ها تجزیه پرتو بعضى عناصر رادیو اکتیویته مانند اورانیوم، توریم و پتاسیم است. از طریق اندازه گیرى نسبت سرب به اورانیوم در یک نمونه گرفته شده از کوه و به دست آوردن نیمى از عمر اورانیوم، مى توان عمر نمونه گرفته شده و در نتیجه عمر مورد نظر را به دست آورد.
دانشمندان کشف کرده اند که قدیمى ترین کوه هاى روى زمین در سپر کانادا واقع شده و تقریبا ۴ میلیارد سال عمر دارند. از آنجایى که این مدت معادل چهار روز از روزهاى آفرینش است تقریبا هر روز یک میلیارد سال و عمر هستى ۶ میلیارد سال خواهد بود؛
این در صورتى است که عمر قدیمى ترین کوه هاى زمین صحیح بوده باشد. البته با تمام این محاسبات باز هم باید گفت که علم این موضوع، نزد خداوندى است که آشکار و پنهان در دست اوست و آفریننده آسمان ها و زمین است: «وَ عِندَهُ مَفاتِحُ الغَیبِ لا یَعلَمُها إلَّا هُوَ وَ یَعلَمُ ما فِى البَرِّ وَ البَحرِ وَ ما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ إلَّا یَعلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِى ظُلُماتِ الأرضِ وَ لا رَطبٍ وَ لا یابِسٍ إلَّا فِى کِتابٍ مُبینٍ»[ سوره انعام: آیه ۵۹]؛ کلید خزائن غیب نزد خداست و کسى جز خدا بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکى و دریاست همه را مى داند و هیچ برگى از درخت نمى افتد مگر آن که او آگاه است و هیچ دانه اى در تاریکى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر آن که در کتاب مبین ـ قرآن کریم ـ مسطور است.
«إلَیهِ یُرَدُّ عِلمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخرُجُ مِن ثَمَراتٍ مِن أکمامِها وَ ما تَحمِلُ مِن أنثَى وَ لا تَضَعُ إلَّا بِعِلمِهِ»[سوره فصلت: آیه ۴۷]؛ آگاهى از زمان قیامت فقط مخصوص خداست و هیچ میوه از غلاف خود بیرون نیاید و هیچ آبستنى بار برندارد و نزاید مگر به علم خداوند.
ارسال نظر