شجاعت و صبر و فداکاری شهید بنتالهدی صدر مثل حضرت زینب (س) بود، او در حالی که در محاصره صدها نیروی امنیتی بعثی بود به ایراد سخنرانی پرداخت.
به گزارش عاشورا نیوز، نوزدهمین روز از فروردین ماه سال ۱۳۵۹ شمسی یکی از خونبارترین روزهای نخبگان و دلسوزان عراق بود. روزی که مرجع بزرگ تقلید و چهره کم نظیر تاریخ علمی شیعه یعنی شهید سید محمدباقر صدر و شهید بنتالهدی صدر به دستور مستقیم صدام حسین دیکتاتور عراق به شهادت رسیدند.
آمنه صدر، معروف به بنتالهدی، خواهر شهید سید محمدباقر صدر، از زنان نویسنده و فعال فرهنگی و سیاسی عراق در قرن چهاردهم هجری قمری بود.
الگوی شهید بنتالهدی صدر در زندگی خود حضرت زهرا سلام الله علیها بود و این بانوی فرهنگی و با فضیلت تلاش کرده بود تا شبیه ایشان باشد. ایشان از ۱۲ سالگی شروع به نوشتن مقاله کردند و برای تحصیل به مدرسه نرفته بودند و توسط برادرانشان آموزش دیدند. ایشان از همان سالها شروع به نوشتن داستانهای قرآن به زبان ساده کردند و در مجله الضواء مقاله مینوشتند. شهید بنتالهدی صدر مسائل روزمره زندگی را در قالب داستان مینوشتند و ایشان به نوشتن داستان راجع مسائل زنان پرداخت. همچنین جلساتی در خانه خودشان برگزار میکردند تا به زنان آموزش بدهند. سپس به تأسیس مدرسه پرداختند و علاوه بر آموزش الفبا، تمام احکام و مسائل زندگی را آموزش میدادند.
عناوین کتابهای داستان شهید بنتالهدی صدر به این شرح است:
- ای کاش میدانستم
- دو زن و یک مرد
- دیداری در بیمارستان
- به دنبال حقیقت (در جستجوی حقیقت)
- خاطراتی در تپههای مکه
- خانه گمشده
- از دیگر نوشتههای او نیز میتوان به فهرست زیر اشاره کرد:
- شخصیت زن مسلمان
- فضیلت پیروز است
- سختی و فراخوانی
- بر بلندیهای مکه: خاطرات و مقالات
- زن در کنار پیامبر
او وقتی از اسلام حرف میزدند انگار راجع معشوق خود حرف میزدند. هیچ وقت نمیگفتند نماز بخوانید روزه بگیرید، بلکه حب دین را در دل شاگردان و مخاطبان خود میکاشت و معتقد بودند اسلام امانتی در دست مسلمانان است.
شهید بنتالهدی صدر توسط برادران فاضل و عالمشان آموزش دیدند و به دلیل اینکه اوضاع اقتصادی خانواده خوب نبود و آنها پول جمع میکردند تا کتاب بخرند و اول دو برادر میخواندند سپس به بنت الهدی میدادند و پس از مطالعه کتاب را به کتاب فروشی میبردند و میفروختند و دوباره یک کتاب دیگر میخریدند و مرتب این کار را انجام میدادند و مطالعه زیاد کتاب و مجله بر ادبیات ایشان تأثیر گذاشته بود.
همانند زینب کبری (س) حامی جهاد برادر
رژیم بعث عراق، که جدایی دین از سیاست را به عنوان اصل و شعار بنیادی خود برگزیده بود، با اقداماتش نشان داد که دشمنی جدی با اسلام دارد و هدفش چیزی جز حذف تمامی مظاهر و نشانههای دین از زندگی مردم عراق نیست. حزب بعث دست به اقداماتی زد که هیچ حکومتی جرأت نزدیک شدن به آنها را نداشت؛ از جمله ممنوعیت پخش اذان در رسانهها که خود نمادی از اسلام به شمار میرود. این رژیم، مساجد، حسینیهها و محافل دینی را به هدف حملات وحشیانهاش قرار داد و مؤمنان پاک و بهترین فرزندان عراق را با بیرحمی و بدون ذرهای از شفقت به قتل رساند. شهید صدر با دل نگرانی وضعیت را رصد میکرد و این کاروان سرگشته را در دل تاریکیها همراهی مینمود. علیرغم اینکه امکانات مالی و گستره نهاد مرجعیت او نسبت به دیگران بسیار محدود بود و تنها میتوانست در چارچوبی محدود فعالیت کند، او با ارادهای راسخ، گامهای مؤثری در راستای سرنگونی رژیم بعث و ریشهکن کردن آن از عراق برداشت.
شهید آیت الله محمدباقر صدر در راستای محور اول، یعنی بیاعتبار کردن و سلب مشروعیت از حزب بعث، فتوای حرمت پیوستن به حزب بعث را صادر کرد. هرچند این موضع، با وضعیت طبیعی مبارزه، تناسب نداشت و در آن زمان مرجعیت شهید صدر و نفوذ اجتماعی ایشان در سطحی نبود که بخواهد با این صراحت خطرناک با حکومت متکبر و جنایتکار بعث به رویارویی مستقیم برخیزد، اما ایشان تصمیم گرفت که این موضع را بهشکل کاملاً آشکار اتخاذ کند.
آیت الله صدر چندین بار توسط رژیم صدام حسین دستگیر و سپس آزاد شد. در آخرین دستگیری او بود که شهید بنتالهدی صدر سخنرانی تاریخی ای را ایراد کرد.
بنت الهدی قبل از همه به جایی که ماشین مدیر کل در خیابان امام زینالعابدین علیهالسلام نجف اشرف توقف کرده و قرار بود شهید صدر را به بغداد منتقل کند رفت و آنجا ایستاد. شجاعت و صبر و فداکاری او مثل حضرت زینب (س) بود. بیش از ۳۰۰ نفر از مأموران اداره امنیت و اعضای حزب بعث و مزدوران در هر طرف ایستاده بودند تا شهید صدر را با خود ببرند. شهید بنت الهدی در مقابل این جمعیت عظیم ایستاد و خطاب به آنها سخنرانی خود را ایراد کرد و با اشاره به جلادان تا بن دندان مسلح که اسلحههای کلاشینکف را به دست گرفته بودند گفت:
نگاه کنید! برادرم تنها و بدون سلاح است، بدون مدافع و بدون سلاح… اما شما با اینکه صدها نفرید با این سلاحها به میدان آمدهاید. آیا هیچ از خودتان پرسیدید چه نیازی به این تعداد و این همه سلاح است؟ من به شما جواب میدهم… به خدا قسم که شما میترسید و وحشت بر قلبهایتان مستولی شده است. به خدا قسم که شما میترسید؛ چون میدانید که برادر من تنها نیست و همه مردم عراق همراه او هستند و شما این را با چشم خود دیدهاید. و گرنه چرا یک نفر را که سپاه و سلاحی ندارد با این همه نیرو دستگیر میکنید؟
شما میترسید و اگر نمیترسیدید چرا برادرم را در این صبح زود دستگیر میکنید؟ چرا وقتی همه مردم خوابند برای دستگیری او میآیید؟ از چه کسی میترسید و میهراسید؟ از خودتان بپیرسید». بعد شهید بنتالهدی صدر خطاب به آیت الله صدر گفت: «برو برادرم که خداوند حافظ و یاریگر توست و این راه اجداد طاهرین توست»
شهید صدر نجف اشرف را به سوی بغداد ترک کرد. نیروهای رژیم پس از آن همچنان خانه او تحت محاصره نگاه داشتند. بنت الهدی به حرم امام علی علیهالسلام مشرف شد تا خبر دستگیری شهید صدر را به اطلاع مردم برساند.
شهید بنتالهدی صدر به این میاندیشید که در آن شرایط دشوار چه کاری انجام بدهد. گویی میگوید: من دختر علی هستم و هرگز ساکت نخواهم نشست و هرگز در مقابل خفت و خواری آرام نخواهم نشست. وقتی مطمئن شد زمان مناسب فرارسیده و فرصت مهیا شده به حرم شریف رفت و در کنار ضریح سید مظلومان، امام علی علیهالسلام با صدای بلند بانگ برآورد:
«فغان و فریاد! فغان و فریاد از این ظلم! ای جد شریف! ای امیر مؤمنان! فرزند تو صدر را دستگیر کردهاند، ای جد شریف! من از ظلم و فشار ستمی که بر ما روا میدارند به خدا و تو شکایت میکنم»
پس از آن خطاب به افرادی که در حرم شریف بودند گفت:
«ای مؤمنان شریف! آیا سکوت میکنید درحالیکه پیشوایتان به زندان رفته و شکنجه میشود؟ فردا اگر جدم امیرالمؤمنین از شما بپرسد چرا سکوت کردید و یاریاش نکردید، به او چه خواهید گفت؟ به خیابانها بیایید و تظاهرات کنید و اعتراض خود را نشان دهید…».
سرانجام رژیم بعث عراق این روشنگریهای شهید بنتالهدی صدر را تاب نیاورد و او را نیز دستگیر و به بغداد منتقل نمود و سرانجام پس از ساعتها شکنجه وحشیانه روی او و برادر مجاهدش، ایشان را به شهادت رساند.

هرچند که مزار شهید محمدباقر صدر با وجود چند بار جابجایی هم اکنون در مرقدی مجزا در قبرستان وادی الاسلام نجف اشرف زیارتگاه مردم است اما، تا کنون محل دفن پیکر مطهر شهید بنتالهدی صدر مشخص نشده است و با وجود آنکه در ماههای اخیر، شکنجه گران و قاتلان این دو شهید بزرگوار در عراق به ویژه سرلشکر سعدون صبری مدیر سابق شعبه پنجم استخبارات عراق دستگیر شده و اعتراف کردهاند، اما در جستجوی محل دفن شهید بنتالهدی نتیجهای به دست نیامد. او در همان ابتدا به دخالت مستقیم در اعدام شهید سید محمد باقر صدر و خواهرش بنت الهدی اعتراف کرد و کروکی محل انجام این جنایات را که به همراه چند نفر از مأموران شعبه پنجم استخبارات انجام گرفته بود برایشان تشریح کرد. در محلی که در آن شهید صدر اعدام شد، اکنون مجتمعهای مسکونی ساخته شده است و شرایط آن کاملاً تغییر پیدا کرده است از این رو امکان مشخص کردن محل دقیق آن بسیار دشوار شده است. علت اهمیت این مسئله آن است که او تاکید کرد، پیکر بنت الهدی خواهر شهید صدر در همان محل دفن شده است، از این رو نهادهای ذیربط عراق همچنان در حال جستجو برای مشخص کردن محل دقیق آن از طریق بررسی نقشههای عمرانی شهر بغداد در زمان رژیم صدام حسین هستند.
تقدیر این بود که بنت الهدی صدر که سعی میکرد در زندگی همانند بانوی دو عالم باشد، خداوند سرنوشتی چون حضرت صدیقه طاهره برای او رقم زد و مدفن او نیز همانند جدهاش، نامشخص است.
ارسال نظر