از ۱۰ سالگی خودش شروع به دفن اموات کرد، میگوید: از زندهها بیشتر میترسم وگرنه مرده که ترس ندارد.
به گزارش عاشورانیوز به نقل از خبرگزاری ایسنا، راهی است که همه میرویم و کسی نمیتواند از آن فرار کند. پس از مرگ تا رسیدن به خانه ابدی مراحلی طی میشود. جایی را که به خاک سپرده میشویم، قبرکن آماده میکند. کسی که آخرین خانه ما را گودبرداری میکند.
یکی از آنهایی که از هفت سالگی آماده کردن قبر آرامستان امامزاده سید حمزه(ع) کاشمر یا همان باغمزار را انجام میدهد، مجید روشندل است که بیش از ۲۰ سال در این کار فعالیت دارد. او راحت با مرگ و ترس از قبرستان کنار آمده و در مدت پاندمی کرونا به تعداد قبرهایی که آماده میکند نیز اضافه شده است. از سن هفت سالگی با آمادهسازی قبر آشنا و از ۱۰ سالگی خودش شروع به دفن اموات کرد.
وی در گفتوگو با ایسنا عنوان میکند: اگر چه زمان کودکی بر سر قبرها حاضر میشدم و آن موقع قبرکن باغمزار فرد دیگری بود اما همیشه من را سرزنش میکرد که خوب نیست بچه سر قبرها حضور داشته باشد ولی از همان زمان ترسم از میت ریخت و هراسی از آن نداشتم. از زندهها بیشتر میترسم وگرنه مرده ترسی ندارد.
او ادامه میدهد: پدرم قالیباف بود و از این کار من حس خوبی نداشت ولی من این مسیر را انتخاب کردم و بدون ترس از هفت سالگی سر قبرها حضور داشتم و کمک آقای فدایی که آن زمان این کار را بر عهده داشت، میکردم.
روشندل که تا کلاس چهارم ابتدایی بیشتر درس نخوانده، با مرور خاطراتش میگوید: ۱۰ ساله بودم که آقای فدایی توانایی کار نداشت و کار باز کردن قبر و آماده کردن آن برای همشهریان را به دست گرفتم. کار خودم را در امامزاده سید حمزه(ع) به صورت کارگر روزمزد شروع کردم و علاوه بر آمادهسازی قبر، نظافت هم انجام میدادم. آن زمان حقوقم روزی ۷۰۰ تومان بود که علاوه بر آن برای هر قبری که باز و میت را دفن میکردم، ۳۰۰ تومان دیگر هم میگرفتم.
وی که سالهاست کار دفن اموات را انجام میدهد، عنوان میکند: بعضی افراد اقوامی ندارند و یا عدهای ترس از داخل قبر دارند. هنوز غسل و تلقین میت را بلد نیستم؛ کارم به گونهای است که هیچ روز تعطیلی ندارم و حداقل روزی یک نفر و برخی روزها بیش از پنج نفر فوتی وارد قبرستان میشود.
روشندل بیان میکند: برای قبرکن پولدار و بیپول فرقی ندارد و اندازه همه قبرها یکی است. همه با کفن سفید میرویم و پول و مال به دادمان نمیرسد؛ فقط خیراتی که بازماندگان انجام میدهند، برایمان میماند که آن تفاوت دارد؛ مراسم شلوغ، پذیرایی، دعوت و ریخت و پاشهای مختلفی که پولدارها انجام میدهند، نمایانتر است وگرنه وضعیت زندگی اخروی ما بستگی به اعمالمان دارد. اینکه در طول عمرمان چگونه زندگی کردهایم و اعمال نیکمان است که به داد ما در آخرت خواهد رسید.
وی با اشاره به اینکه حجم کارش در این ۲ سال به دلیل بیماری کرونا بیشتر شده، بیان میکند: در امامزاده سید حمزه تا کنون حدود ۴۵ میت کرونایی دفن شده که ۲۰ نفرشان آقا بودند و خودم دفنشان کردم.
او اضافه میکند: روزهای اول از دفن اموات کرونایی بسیار هراس داشتم ولی به مرور شرایط برایم عادی شد. متأسفانه از همان ابتدا به رغم تمام هشدارهایی که داده میشد هیچکس پروتکلها را رعایت نمیکرد. حتی برخی کفن فرد فوت شده کرونایی را باز و شروع به بوسیدن میت میکردند. چندین نفر از همان کسانی که خودم بارها هنگام دفن میتشان تذکر داده بودم عقب بروند، چند هفته بعد از مراسم فوت کردند و خودم آنها را دفن کردم.
او که تاکنون از متوفی کرونایی ۴۰ تا ۷۰ سال را دفن کرده، اظهار میکند: برای میتهایی که دفن میشوند، اشک میریزم؛ همه همشهریان عزیز خودم هستند که در خاک آرام میگیرند و آدم سنگدلی نیستم که در برابر غصه دیگران بیتفاوت باشم. گاهی خواب بعضی از این فوت شدهها را دیدهام. آخرین مورد مربوط به چند روز پیش است که فردی به خاک سپرده شد و چندین شب خواب او را میدیدم که من را صدا میکرد و میگفت من مردهام بیا و قبرم را برایم آماده کن. این موضوع خواب راحت را از من گرفته است.
او با همسر و ۲ فرزندش در یک خانه استیجاری زندگی میکند، میگوید: تا کنون هیچکس نتوانسته از داخل این خاک و قبر بازگردد. فقط چند موردی داشتیم به خاطر خونی شدن کفنشان دوباره به غسالخانه برده شدهاند و باز هم به این قبر و خاک بازگشتند.
وی اظهار میکند: در این دوران که مشغول این کار هستم، بیش از ۷۰۰ نفر از همشهریانم با سنین مختلف از بین ما رفتند ولی بیشتر جوانانی که دفن شدند، سنی در حدود ۱۷ سال داشتند. تعداد زیادی از آنها به دلیل تصادف از این دنیا رفتند.
روشندل با گلایه از مردم که هنگام کار او را آدم دلسختی عنوان میکنند، میگوید: گرچه از بعضی رفتارها دلگیر میشوم ولی چون آن زمانی که عزیزی را از دست میدهند، شاید متوجه صحبتهایشان نیستند، همه را میبخشم و با آنها همدردی میکنم. بسیاری از آنها به من ناسزا میگویند که چرا روی قبر خاک میریزی و سیمان میکنی؛ عزیز ما زنده است ولی چارهای ندارم و حال همه آنها را درک میکنم.
او بیان میکند: پایان این مدت دنیایی بودنمان که فراز و نشیب و سختی و آسانی و سلامتی و بیماری در پی دارد، مرگ است. امیدوارم همه ما عاقبت به خیر شویم. هیچ چیز دیگری به ذهنم نمیرسد و فقط میتوانم در این باره شعری بخوانم:
زندگی بافتن یک قالیست،
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی،
نقشه را اوست که تعیین کرده،
تو در این بین فقط میبافی،
نقشه را خوب ببین، نکند آخر کار،
قالی زندگیات را نخرند.
انتهای پیام
ارسال نظر